روایت سرنوشت انقلاب مردم لیبی

لیبی تحت حکومت سرهنگ قذافی

لیبی کشوری در آفریقای شمالی واقع در جنوب دریای مدیترانه است. کشور لیبی یکی از ۱۰ کشور اصلی صادرکننده نفت در جهان است و تولید ناخالص ملی سرانه آن جزو بالاترین‌ها در آفریقا است. در سال 1969 سرهنگ معمر قذافی طی یک کودتا به رهبری کشور لیبی رسید. قذافی اصرار داشت که این کودتا را آغاز یک انقلاب و تغییرات گسترده در ماهیت اجتماعی-اقتصادی و سیاسی لیبی بداند.1 قذافی تا سال 2001 مواضعی کاملاً ضد اسرائیل و غرب، حامی فلسطین و طرفدار جنبش‌های مختلفی که علیه غرب اقدام می‌کردند، اتخاذ کرد. بنابراین از سال 1969 تا 2001 ما با یک لیبی ضد غرب و اسرائیل، و حامی آرمان فلسطین روبرو هستیم. این کشور همچنین خواهان دستیابی به فن‌آوری هسته‌ای بود.

لیبی به فناوری هسته‌ای مجهز می‌شود

ماجراجویی قذافی برای دست‌یابی به فن‌آوری هسته‌ای از دهه 1970 آغاز شد و لیبی توانست با کمک شوروی یک راکتور تحقیقاتی هسته‌ای کوچک در تاجورا (Tajoura) افتتاح کند. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990، دولت لیبی تأسیسات تولید تسلیحات شیمیایی را با کمک شرکت‌های اروپای غربی و آسیایی توسعه داد.2 بوش پدر، رئیس جمهور وقت آمریکا (1989-1993) تهدید کرد که در صورت تعطیل نشدن تاسیسات هسته‌ای لیبی، آن‌ها را نابود خواهد کرد. قذافی ضمن رد اتهامات بیان کرد تا زمانی که کشورهای دیگری مانند اسرائیل تاسیسات هسته‌ای داشته باشند ما نیز ساختن آن‌ها را حق خود می‌دانیم و از آن دفاع می‌کنیم.3و4 همچنین در دهه 90 میلادی نیز مجموعه اتهاماتی علیه دولت لیبی مبنی بر اینکه این کشور از عملیات‌های خرابکارانه مثل پرواز پانام 103 (1988) (سانحه لاکربی) و پرواز یو. تی. اِی 772 (1989) دست داشته، وارد شد.5

کشور لیبی
انقلاب لیبی و زنان
انقلاب لیبی و هسته‌ای
صنعت هسته‌ای لیبی

تحریم لیبی و همکاری قذافی

علاوه بر اتهام تروریسم، اتهاماتی مربوط به سلاح‌کشتار‌جمعی، دولت جدید لیبی را تحت فشار قرار داد و شورای امنیت به دنبال اعمال تحریم علیه آن‌ها برآمد. دولت جدید آمریکا همچنین به سیاست ریگان برای آموزش و تأمین مالی مخفیانه مخالفان لیبیایی برای بی‌ثبات کردن دولت لیبی ادامه داد.6و7 این مسائل و مناقشات تا سال 2001 ادامه یافت. قذافی، تحت تاثیر شکست برخی از سیاست‌هایش، که برخی از آن‌ها بخاطر روگردانی اتحادیه عرب از لیبی بود، با خوش‌بینی به سراغ آمریکا رفت و به دنبال بهبود روابط برآمد.
او اقداماتی را برای نشان دادن حسن نیت، اقداماتی از جمله میانجی‌گری جهت آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، انجام داد. اما رغبتی از سوی آمریکا شکل نگرفت. در اواخر دهه 90 و اوایل 2000 قذافی به گروه‌های فلسطینی پشت کرده و از یاسر عرفات حمایت کرد. در سال 1999، لیبی با پیشنهادی برای برچیدن برنامه‌های تسلیحات شیمیایی خود در ازای لغو تحریم‌ها، به مقامات آمریکایی نزدیک شد. این پیشنهاد رد شد؛ زیرا همچنان پرونده حادثه پرواز پانام 103 باز بود.8

تحریم لیبی
پرواز پانام

تسلیم و خلع سلاح لیبی توسط قذافی

رویداد مهم بعدی در تحول روابط ایالات متحده و لیبی، حملات تروریستی 11 سپتامبر بود. پس از این حادثه قذافی با مردم آمریکا ابراز همدردی کرد و با شوق عجیبی به دنبال کمک به قربانیان بود. وی اعضای القاعده را بدعت‌گذار خواند. او همچنین از حق مردم آمریکا برای انتقام دفاع کرد. وی حمله واشنگتن به افغانستان را اقدامی موجه برای دفاع از خود توصیف کرد و پیشنهاد همکاری ضدتروریستی و اطلاعاتی با آمریکا و انگلیس را داد و مستقیماً علیه القاعده اقدام نمود. پورتر گاس در بیانیه کمیته اطلاعات سنا، وضعیت لیبی را به عنوان یک مورد موفقیت‌آمیز در منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای توصیف کرد.9
لیبی در سال 2001 معاهده «منع جامع آزمایش سلاح‌های هسته‌ای» و در 2002 معاهده لاهه در مورد «جلوگيري از گسترش موشک‌های بالستيك» را امضا کرد. در دسامبر 2003، لیبی موافقت کرد که برنامه سلاح‌های کشتار جمعی خود را برچیده و کشور را به روی بازرسی بین‌المللی باز کند.10و11و12و13و14 در سال 2004 لیبی 4000 سانتریفیوژ خود را تحویل آمریکا داد و بوش در اولین فرصت به آزمایشگاه ملی اوکریج در تنسی رفت تا چنین پیروزی را جشن بگیرد. او از قذافی برای امن‌تر کردن آمریکا و جهان تمجید کرد.15

تمجید آمریکا و غرب از لیبی

قذافی همچنین موضع انقلابی خود علیه اسرائیل را تغییر داد. در نشست سال 2002 اتحادیه عرب در بیروت، او راه‌حل «دو کشوری» عربستان سعودی را برای صلح در اسرائیل و فلسطین تأیید کرد. لیبی همچنین وارد برنامه‌های به اصطلاح «برقراری صلح و مبارزه با تروریسم» غرب برای آفریقا شد و در راستای آنها تلاش‌ کرد.16 دو کشور لیبی و آمریکا روابط گسترده‌ای را در زمینه توافقنامه‌های دوجانبه در زمینه تجارت و سرمایه‌گذاری، توسعه اقتصادی، دفاع و مبارزه با تروریسم از جمله امضای قراردادهای دفاعی و یادداشت تفاهم همکاری در ژانویه 2009 در پیش گرفتند.17
اما ماه عسل آمریکا و لیبی بیشتر از 10 سال به طول نیانجامید. لیبی در این سال‌ها همچنین روابط خود با چین و به ویژه روسیه را توسعه داد. پس از بهبود روابط بین لیبی معمر قذافی و اروپا و ایالات متحده در طول دهه 2000، لیبی به عنوان متحدی علیه تروریسم و به عنوان ناظر مهاجرت غیرقانونی به اروپا، دوباره وارد جامعه بین‌المللی شد. همه این‌ها باعث شده بود تا آمریکا لیبی را به عنوان یک شریک منحصر به فرد و واقعی به حساب نیاورد ولی برای استفاده از ظرفیت‌های این کشور با آن همکاری می‌کرد.

چرخش 180 درجه‌ای آمریکا مقابل لیبی

در سال 2011، با گسترش بهار عربی (بیداری اسلامی) در سراسر آفریقای شمالی، ایالات متحده رویکرد خود را تغییر داد. آمریکا که قبلاً رژیم لیبی را متحدی در جنگ علیه تروریسم می‌دانست، ناگهان حاکم لیبی را یک «دیوانه» نامید که به دنبال «نسل‌کشی» است! همانند آنچه در سودان اتفاق افتاد، لیبی نیز از مواضع انقلابی و ضداسرائیلی و هسته‌ای خود کنار کشید و رضایت آمریکا را جلب کرد. اما در نهایت آمریکا برای منافع استراتژیک و ژئوپولیتیک خود قذافی را، به عنوان یک بازیگر مصرف شده، به راحتی کنار گذاشت. آن‌ها با یک مداخله نظامی به بهانه حقوق بشر و با استفاده از لفاظی درمورد زنان لیبیایی، این کشور را به ورطه نابودی کشاندند.

انقلاب لیبی

انقلاب لیبی و واکنش آمریکا و غرب

علت این اقدام آمریکا مدیریت و کنترل بیداری اسلامی یا همان بهار عربی بود. غرب نمی‌توانست طرحی را در غرب‌آسیا و شمال آفریقا دنبال کند که خود بازیگر اصلی آن نباشد و اجازه دهد مدیریت این منطقه از کنترل او خارج شود. لذا تصمیم گرفت با یک پیوست حقوق بشری این کشور را متهم کرده و با ادعای اینکه زنان و مردم این کشور تحت ظلم هستند، مقدمات مداخله نظامی خود را فراهم آورد. لذا یکی از کارویژ‌ه‌های حمله به لیبی این بود که باید بعنوان نمونه‌ای مطرح شود که خیرخواهی آمریکا نسبت به زنان و حقوق بشر را نشان بدهد.

جلوگیری از نفوذ چین و روسیه در آفریقا

علت دیگر اقدام آمریکا مقابله با نفوذ چین و روسیه در شمال آفریقا و به صورت ویژه لیبی بود. در مورد چین، این کشور سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی در بخش نفت لیبی و در پروژه‌های زیرساختی در این کشور مشارکت داشت.18 قبل از سال 2011، لیبی 3 درصد از عرضه نفت خام چین را تأمین می‌کرد که تقریباً 150000 بشکه در روز یا یک دهم صادرات نفت خام لیبی را تشکیل می‌داد. شرکت‌های چینی فراتر از واردات رفته و عمیقاً در صنعت نفت لیبی درگیر شده بودند. همه شرکت‌های نفتی دولتی چین پروژه‌های زیرساختی ثابتی در لیبی داشتند.20 روسیه نیز صادرکننده کلیدی تسلیحات به خاورمیانه بود و با رژیم معمر قذافی، رهبر لیبی، قراردادهای تسلیحاتی داشت.21

انقلاب لیبی
انقلاب لیبی

تجاوز جنسی در خاورمیانه؛ توجیه حمله به لیبی

هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در سال 2011 اعلام کرد که ایالات متحده از گزارش‌های مربوط به تجاوز جنسی در مقیاس وسیع در درگیری‌های لیبی «عمیقاً نگران» است. وی با استناد به یافته‌های دادگاه کیفری بین المللی و پرونده امان العبیدی، خواستار تحقیقات بی‌طرفانه شد.21 خانم کلینتون گفت در سایر بخش‌های خاورمیانه و شمال آفریقا حتی گزارش‌هایی مبنی بر «آزمایش باکرگی» وجود دارد.22 در سرتاسر خاورمیانه و شمال آفریقا از خشونت جنسی برای تنبیه معترضان استفاده می‌کنند و می‌گویند چنین اعمالی «حقوق انسانی اولیه» را نقض می‌کند. گزارش اخیر دیوان بین المللی کیفری حاکی از یک سیاست رسمی تجاوز جنسی است که توسط سرهنگ قذافی تشویق شده است.

داروی ویاگرا هم دست‌آویز سیاسی شد!

در ماه آوریل، سوزان رایس سفیر ایالات متحده، گفت که برخی از سربازان لیبی برای تجاوز دسته‌جمعی و گسترده به مخالفان ویاگرا (دارویی جهت تقویت جنسی مردان) دریافت کرده‌اند…! در گزارش الجزیره توسط پزشکان مستقر در لیبی منتشر شد که گفته بودند در وسایل فقط یکی از سربازان حامی قذافی ویاگرا پیدا کرده بودند. خانوم سوزان رایس و غربی‌ها از یک چنین گزارش بی‌اساسی نتیجه گرفتند که قذافی در میان سربازان خود در سطح بسیار گسترده ویاگرا پخش می‌کند.23و24 این ادعا توسط دادستان کل دادگاه کیفری بین المللی به عنوان لفاظی علیه قذافی و حمایت از مداخله نظامی در این کشور، مورد نقد قرار گرفت.25 مارگوت والستروم، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در مورد خشونت جنسی در جنگ لیبی از همه طرف‌های درگیر خواست از چنین جنایات جنگی جلوگیری کنند و سربازان یا فرماندهان مظنون را محاکمه کنند.26

آغاز حمله آمریکا و ناتو به لیبی با اسم رمز حقوق زنان!

در نهایت در سال 2011 با قطع‌نامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل متحد، منطقه پرواز ممنوع بر لیبی اعمال شد و سپس آمریکا و ناتو به این کشور یورش بردند. هر چند آمریکایی‌ها و ناتو ادعا کردند که آن‌ها تنها به دنبال نابودی نیروهای مسلح هستند، اما بسیاری از مردم و زنان بی‌گناه را مورد اصابت بمب‌های خود قرار داده و از بین بردند. بزرگترین حادثه مرگ غیرنظامیان در اثر حملات هوایی ناتو در ماجر (Majer) در 8 اوت 2011 بود. زمانی که بمب‌های هدایت لیزری 500 پوندی به خانه‌هایی در یک روستا اصابت کردند. یکی از بمب‌ها به محوطه خانواده علی حامد گافز که در حال پناه دادن به بستگان آواره‌اش بود اصابت کرد. آن شب هشتاد و دو نفر در خانه بودند. این بمب باعث کشته شدن چهارده تن از بستگان گافز، از جمله پنج زن و هفت کودک شد.27و28
این در حالی است که ناتو گزارش می‌کند حملات موفقیت‌آمیزی به یک «تاسیسات نظامی» و یک «سیستم ارتباطی» در شب 8 آگوست انجام داده است. بعداً اعلام شد که هیچ غیرنظامی در منطقه نبوده است.29 دیده‌بان حقوق بشر هیچ مدرکی دال بر فعالیت نظامی در خانه‌هایی که مورد حمله قرار گرفتند، پیدا نکرد. این خانه دوباره در همان شب مورد بمباران قرار گرفت و هجده مرد را در حالی که در زیر آوار به دنبال بستگان و همسایگان خود بودند، کشت. همچنین بعداً بمب‌های هدایت‌شونده لیزری در محوطه پیدا شد.30

ادامه جنگ بی‌رحمانه علیه مردم لیبی

این جنایت متاسفانه اولین و آخرین نبود. در 4 اوت 2011، ناتو به خانه مصطفی المرابیت (Mustafa Almorabit) در زلیتن حمله کرد که همسر و دو تن از فرزندانش را کشت و مادرش را زخمی کرد. در سراسر اوت و سپتامبر 2011، ناتو حمله به سرت (Sirte) را تشدید کردند، جایی که گمان می‌رفت قذافی در آنجا پنهان باشد. دیده‌بان حقوق بشر با 28 خانواده در حال فرار از سرت در پایان جنگ مصاحبه کرد که از بمباران شدید نیروهای ناتو خبر دادند.
خانواده‌ها از «درگیری شدید، کمبود برق از اواخر ماه اوت و ذخایر بسیار کم غذا و دارو» خبر دادند. یکی از خانواده‌ها اظهار داشت که خانه او در اواخر ماه اوت مورد اصابت بمب‌های ناتو قرار گرفت. چندین خانواده نیز گزارش دادند که بمباران ناتو باعث تلفات غیرنظامیان شده است. دیده‌بان حقوق بشر گزارش می‌دهد که ناتو در 22 سپتامبر به ساختمان امارتمین (Imartameen) در خیابان دبی حمله کرد و تعداد زیادی از ساکنان را کشت و زخمی کرد. در میان کشته‌شدگان، صادق ابوعظوم، 43 ساله، معلم دبیرستان، و همسر وی نیز بود.

پاسخ ناتو به کشته شدن‌ غیرنظامیان در حملات

همه این اتفاقات در حالی رقم خورد که حمله به لیبی به خاطر دفاع از حقوق زنان و مردم این کشور انجام می‌شد…! دبیر کل ناتو آندرس فوگ راسموسن در نوامبر 2011 اظهار داشت: «ما هیچ تلفات غیرنظامی تایید‌شده‌ای که توسط ناتو ایجاد شده باشد نداریم. حملات ما حملات دقیق بوده است و به همین دلیل من نیازی به تحقیقات بیشتر نمی‌بینم.»31 او استدلال کرد: «ما این عملیات را با دقت و بدون تلفات غیرنظامی انجام داده‌ایم.»32 پس از فشار بیشتر، سخنگوی ناتو اظهار داشت: «هیچ عملیات پیچیده‌ای نمی‌تواند مانع از آسیب دیدن غیرنظامیان در طول عملیات شود.» حوادث فوق حاکی از آن است که نه تنها حملات هوایی ناتو در چندین نوبت منجر به کشته شدن‌ غیرنظامیان شد، بلکه به نظر نمی‌رسد این نهاد کوچکترین توجهی نسبت به اشتباهات و کشتن شهروندان و زنان، آنطور که شعار می‌دادند، داشته باشد.

حمله ناتو به لیبی
حمله ناتو به لیبی

سرنوشت زنان در انقلاب لیبی و خاورمیانه

چندین سال از حمله به لیبی گذشت و وضعیت زنان همچنان در پرده‌ای از ابهام است. سوال بزرگ اینجاست که آنها پس از شکست بهار عربی، که به وضوح منجر به آشوب در منطقه شد، چه چیزی به دست آوردند؟ لیبی بی‌ثبات شد و گروه‌های مختلف سیاسی، از جمله خلیفه هفتر و دولت وفاق، با یکدیگر می‌جنگند. درکنار آوارگی اجباری و افزایش بی‌سابقه تعداد پناهندگان در سوریه، عراق، یمن و لیبی، گروه‌های شبه‌نظامی مانند داعش (دولت اسلامی عراق و شام) و القاعده در بسیاری از کشورها، ظهور کردند. بنابراین شکی نیست که زنان در سراسر منطقه قربانی شده‌اند.
حالا اما تکثیر تسلیحات و فقدان پاسخگویی، محیط مناسبی را در لیبی برای استثمار و خشونت علیه زنان ایجاد کرده است.33 اقدامات مستقیم و غیرمستقیم، مانند بحران انسانی و عدم حاکمیت قانون در لیبی، اشکال مختلف خشونت را ترویج داده است که به طور نامتناسبی بر زنان تأثیر گذاشته و مانع مشارکت مؤثر آنها در ایجاد صلح و تصمیم‌گیری در همه سطوح می‌شود.34

منابع:

ادامه منابع:

ادامه منابع:

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *