نقش تضعیف جایگاه زن در فروپاشی خانواده

فروپاشی نهاد خانواده، نتیجه تضعیف جایگاه زنان

یکی از مشکلات دنیای غرب که به تدریج پایه‌های تمدن آن را مثل موریانه خورده‌ و علی‌رغم پیشرفت‌های صنعتی باعث نابودی این جوامع در بلندمدت می‌شود، مسئله بی‌توجهی به نهاد خانواده است. آنچه امروزه در کشورهای غربی مشاهده می‌شود نسل‌های بی‌هویت، پدر و مادرهایی که از فرزندان‌شان سال‌ها خبر ندارند، خانواده‌های متلاشی شده‌ و انسان‌های تنهاست. این موضوع حتی به دغدغه بسیاری از اندیشمندان غربی تبدیل شده‌ است و بسیاری از آنان بارها نسبت به تضعیف بنیان خانواده در این کشورها هشدار داده‌اند. از این رو در این مقاله علل تضعیف جایگاه زن در خانواده را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

کتاب «اختلافات خانوادگی و شکست جامعه آمریکا»

برایس کریستنسن(Bryce J. Christensen)، استادیار دانشگاه یوتای جنوبی و از فعالین فرهنگی و ادبی در حوزه مطالعات زنان و خانواده در کتابی با عنوان «اختلافات خانوادگی و شکست جامعه آمریکا» در رابطه با بحران خانواده در غرب می‌نویسد:
در طی بیش از دو قرن تاریخ آمریکا، هیچ زمان این مقدار از هم گسستگی و آشفتگی در زندگی خانوادگی در این کشور مشاهده نشده است. برای اینکه دریابیم فروپاشی خانواده، تا چه حد آمریکا را دچار تفرقه کرده است، شاید بتوان بین وضعیت کنونی در اوایل قرن بیست و یکم و جنگ‌های داخلی 1861 تا 1865 مقایسه‌ای انجام داد. مورخان برای بیان شدت وخامت اوضاع در آن جنگ، عبارت جنگ «برادر علیه برادر» را بکار می‌برند. اما برای توصیف کشمکش همه‌گیر امروزه آمریکا که از اواخر دهه 1960 آغاز شده‌ است، مورخان آینده علاوه بر عبارات فوق، احتمالاً عبارات دیگری نیز به ذهن‌شان خواهد رسید.
چرا که فاجعه اجتماعی فروپاشی خانواده که سالانه صدها هزار بار در آمریکا اتفاق می‌افتد، شوهر را در برابر زن، خواهر و برادرها را در برابر هم، والدین را در مقابل بچه‌ها، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها را در مقابل عروس‌ها و دامادهای سابق و نامادری‌ها و ناپدری‌ها را در برابر والدین کودک قرار می‌دهد. بی‌دلیل نبوده‌ که منتقد ادبی الوین کرنان(Alvin Kernan) گفته است: «در طوفان تغییرات اخیر آمریکا، خانواده احتمالاً بحرانی‌ترین صحنه نبرد است.»1

برایتس کریستنسن

سیاست‌های سرمایه‌داری و متلاشی شدن خانواده‌ها

نگاه سرمایه‌دارانه جهان غرب به زنان به عنوان یک نیروی کار ارزان و کم‌دردسر، عامل اصلی تضعیف نهاد خانواده است. این نگاه با از بین بردن‌ همه امتیازات نهاد خانواده و تشویق زنان به حضور در بازار کار، هر راهی را برای حفظ این نهاد بسته‌ است. از آنجایی که هزینه‌های زندگی در ایالات متحده آمریکا بالاست و از طرفی دولت هیچگونه حمایتی از همسران و مخصوصاً مادران خانه‌دار انجام نمی‌دهد، زن و مرد مجبورند برای تامین هزینه‌های خانواده به صورت همزمان کار کنند. حتی بسیاری از زنان سرپرست خانوار برای تامین هزینه‌های زندگی خانواده خود دچار مشکل می‌شوند و به کار بیرون از خانه روی می‌آورند. طبق گزارش سازمان ملل، زنان سرپرست اقتصادی 47 درصد از خانواده‌های آمریکایی و 49 درصد از خانواده‌های فرانسوی هستند؛ در حالی که در ایران، تنها سرپرستی 12 درصد از خانواده‌ها با بانوان است.2

حالا که به این قسمت از مقاله رسیدیم، بهتون پیشنهاد می‌کنم حتماً مقاله “فمنیسم و تبدیل زنان به نیروی کار ارزان “رو هم مطالعه کنید.

سیلویا آن هیولت
الوین کرنان

وضعیت اقتصادی زنان در آمریکا

سیلویا آن هیولت(Sylvia Ann Hewlett )، نائب رییس انجمن مطالعات اقتصادی سازمان ملل متحد، در کتاب «معیشت محقر» در رابطه با وضعیت اقتصادی زنان در آمریکا می‌نویسد:
ایالات متحده آمریکا در دنیای غرب، از کم‌ترین سیستم‌های حمایت از خانواده برخوردار است. در نتیجه زنان و کودکان آمریکایی در وضعیت بدی به سر می‌برند. آنان در میان دو شکل سنتی و مدرن امنیت اقتصادی گرفتار آمده‌اند، و قضیه تا به حدی پیچیده است که سایر کشورها را یارای درک آن نیست.
در بخش دیگری از این کتاب نویسنده به این نکته تصریح می‌کند که نظام اقتصادی آمریکا حداقل حمایت‌های لازم از زنانی که مایل به اتخاذ مسئولیت‌های خانگی هستند را انجام نمی‌دهد:
تلاش در جهت رفع تبعیض در بازار کار بسیار محدود است، چرا که نتوانسته به موضوع بار مسئولیت دوگانه زنان بپردازد. تا وقتی که زنان آسودگی بیش‌تری در مسئولیت‌های خانگی پیدا نکنند، همچنان به عنوان نیروی کار در موقعیت پایین‌تری به سر خواهند برد. مایه بسی شگفتی و تاسف است که بدانیم قوانین ما در پاسخ به مادر متقاضی مرخصی جهت اقامت در منزل و نگهداری از نوزاد خود سکوت اختیار می‌کنند. ایالات متحده آمریکا تنها کشور صنعتی جهان است که هیچگونه قانونی برای مرخصی زایمان ندارد! زنان شاغل در آمریکا زیر فشار این مسئولیت‌های دوگانه در حال خرد شدن هستند.3و4

کاهش ازدواج‌های رسمی و پایبندی به خانواده

در دنیای غرب و به خصوص در آمریکا و بعضی از کشورهای اروپای شمالی، بنیان خانواده بسیار متزلزل است. این مسئله خودش را در کاهش نرخ ازدواج و تمایل افراد به تشکیل خانواده نشان می‌دهد؛ به نوعی که افراد به نسبت گذشته کم‌ترین میزان پایبندی به تشکیل خانواده و ماندن کنار آن‌ها را از خود نشان می‌دهند.
کمیته مشترک اقتصادی کنگره ایالات متحده آمریکا در گزارشی اعلام کرد که نرخ ازدواج در سال 2018 به کم‌ترین حد خود در دهه‌های گذشته رسیده‌ است. این افت پس از یک کاهش طولانی مدت از اواسط دهه 1980 آغاز شده‌ و حال پس از یک کاهش شدید به عدد 6.5 در هر 1000 نفر رسیده‌ است.5

 

کاهش آمار ازدواج رسمی در آمریکا

بر اساس گزارش مرکز ملی آمار آمریکا، آمار ازدواج رسمی در ایالات متحده آمریکا در میان افراد بین 18 تا 34 سال، در 40 سال گذشته، تقریبا نصف شده‌ و از 59 درصد در سال 1978 میلادی، به 29 درصد در سال 2018 میلادی کاهش پیدا کرده‌ است. همچنین، بنابر این گزارش، آمار ازدواج‌های غیر قانونی در میان افراد 18 تا 34 سال، در 50 سال گذشته، ده‌ها برابر شده‌ است.6 مسئله کاهش نرخ ازدواج و تضعیف نهاد خانواده تنها در کشور ایالات متحده به وقوع نپیوسته است؛ بلکه کشورهایی که فرهنگ غربی و نگاه نادرست آنان را به جایگاه خانواده پذیرفته‌‌اند نیز در سراسر جهان با چنین معضلی مواجه هستند.

افزایش نرخ طلاق در کشورها

یکی دیگر از نشانه‌های تضعیف بنیان خانواده، افزایش نرخ طلاق در سطح جهان است. طلاق در زمره غم‌انگیز‌ترین پدیده‌های اجتماعی است که بر جامعه آثار شومی برجای می‌گذارد و پیامدهای آن از مشکلات بزرگ جوامع غربی به‌شمار می‌رود. طبق گزارش مرکز حقوقی Unified Lawyers، بر اساس داده‌های سازمان همکاری و توسعه اقتصادی(OECD) اتحادیه اروپا و دیگر مراجع آماری معتبر دنیا، نرخ طلاق در دهه‌های گذشته، بسیار افزایش پیدا کرده‌‌‌ و از ۱۲ درصد در سال ۱۹۶۰ میلادی، به 48 درصد در سال 2022 میلادی رسیده‌ است.7 همچنین، در این گزارش آمده‌ که نرخ طلاق در میان افراد معتقد به ادیان، پایین‌تر از میانگین جهانی بوده‌‌ است. برای مثال، نرخ طلاق در میان مسلمانان، حدود 30 درصد است.

افزایش هم‌خوابگی و روابط نامشروع

علاوه بر کاهش نرخ ازدواج و افزایش نرخ طلاق در جهان و مخصوصاً کشورهای غربی، یکی دیگر از عواملی که منجر به تضعیف نهاد خانواده شده‌، مسئله رواج هم‌خوابگی و همباشی جنس‌های مخالف در خارج از چهارچوب ازدواج است. این موضوع نتایج فاجعه‌باری را برای کشورهای غربی رقم زده و حتی در بعضی جوامع به عنوان فرهنگی پذیرفته‌شده‌‌ رواج یافته‌ است.
همچنین این وضعیت در میان نسل جدید شیوع جدی‌تری دارد.اندیشکده آمریکایی pew در تحقیق سال 2019 خود به بررسی وضعیت ازدواج و زندگی مشترک در آمریکا پرداخت. در این تحقیق تصریح شد که سهم بزرگسالان 18 تا 44 سال که هم‌خوابگی را تجربه کرده‌اند به 60 درصد رسیده‌ و همچنین سهم ازدواج در بزرگسالان در دهه‌های اخیر کاهش یافته‌ و به حدود 50 درصد رسیده‌ است.70 درصد آمریکایی‌ها نیز هم‌خوابگی را ترجیح داده‌ و هیچگونه تمایلی به ازدواج ندارند و 46 درصد از آنان معتقدند که هم‌خوابگی جامعه بهتری خواهد ساخت. این در حالی است که این تحقیق نشان می‌دهد بزرگسالان متاهل از زندگی خود رضایت بیش‌تر و به شریک زندگی خود نیز اعتماد عمیق‌تری دارند.8

زنان بیشتر از مردان در معرض آسیب روابط نامشروع

دفتر سرشماری وزرات بازرگانی ایالات متحده آمریکا در گزارش خود در سال 2018 به این مسئله اشاره کرده‌ که نسبت بزرگسالان جوانی که با یک شریک ازدواج نکرده زندگی می‌کنند، همچنان رو به افزایش است و در میان سنین 18 تا 24 سال، همخوابگی رواج بیش‌تری نسبت به ازدواج دارد. این در حالی است که در حدود 50 سال پیش، سال 1968، زندگی با یک شریک بدون ازدواج بسیار نادر بوده است. نکته قابل توجه این است که آسیب‌دیدگان اصلی این سبک زندگی زنان هستند و اغلب آن‌ها مورد سوء‌استفاده‌های مختلف قرار می‌گیرند.9

افزایش همخوابگی و روابط نامشروع

موسسه مطالعات خانواده آمریکا در مقاله‌ای به این نکته اشاره کرده‌‌ که دو سوم ازدواج‌ها در بازه سال‌های 2005 تا 2009 غیر رسمی بوده‌ است.  این به معنای پیوند نزدیک‌تر آمریکایی‌ها با هم‌خوابگی است تا ازدواج. همچنین با توجه به تحقیقات انجام گرفته‌، هم‌خوابگی قبل از ازدواج احتمال خطر طلاق را به شدت افزایش می‌دهد.10

منابع:

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *