زنان؛ نیروی کار ارزان و کم دردسر
ترسا آموت، اقتصاددان و استاد دانشگاه ایلینوی آمریکا میگوید: در سالهای دهه ۱۹۷۰ میلادی استخدام زنان یکی از استراتژیهای اصلی شرکتهای آمریکایی برای سودآوری بود. زنان نه تنها ارزانتر از مردان بودند، بلکه کمتر در اتحادیهها سازماندهی میشدند؛ همچنین زنان تمایل بیشتری به پذیرش کار موقت و بدون مزایا داشتند… این اتفاق منجر به «زنانهسازی» نیروی کار شد؛ زیرا زنان به سمت مشاغلی رفتند که قبلاً فقط در اختیار مردان بود. حتی در آن دوران مشاغلی که عمدتاً زنانه بودند، بیشتر شد.
تأثیرات فمینیسم بر پیشرفت صنعتی کرهجنوبی
استفاده از نیروی کار ارزان زن برای صنایع صادراتی، توسط کرهجنوبی در جریان معجزه اقتصادی آن بسیار چشمگیر بود. زیرا زنان از مزرعه به کار در کارخانه کشیده میشدند. آلیس امسدن استدلال میکند که شکاف دستمزد مرد و زن، یکی از کلیدهای موفقیت صنعتی شدن کرهجنوبی بود. او میگوید: «افزایش دستمزد واقعی در کره جنوبی و نابرابری شدید دستمزد جنسیتی، به ساختار دستمزد دوشاخه کره امتیازات بسیاری داد. برای نمونه کرهجنوبی توانست در صنایع با کار فشرده، که عمدتاً زنان را استخدام میکنند، به سهمی از بازار بینالمللی دست پیدا کند.»
تسلط بر افکار زنان، کلید استثمار
از اواسط دهه ۱۹۶۰ تا اوایل ۱۹۷۰، سلطه ایالات متحده بخاطر بهبود اقتصاد کشورهای جنوب شرق آسیا به چالش کشیده شده و موقعیتش مورد تهدید قرار گرفت. یکی از استراتژیهای ایالات متحده برای جبران مزیت رقابتی خود، استفاده از زنان، به عنوان نیروی کار ارزان بود. شرکتهای چندملیتی به انگشتان ظریف زنان در صنایعی مانند الکترونیک و نساجی نیازمند بودند و استفاده از آنان سود بیشتری را به دنبال داشت.
تأمین نیروی کار ارزانقیمت زن، در کشورهای توسعهیافته همچون آمریکا و اروپا و همچنین کشورهای در حال توسعه آسیایی و آفریقایی نیازمند تبلیغات سنگین بود. چرا که متقاعد کردن زنان، نیاز به تغییر ارزشهای رایج در بین آنها، از جمله کمرنگ کردن تمایل به مادر شدن و حفظ کانون خانواده بود. آنها کوشیدند تا «داشتن شغل در بیرون خانه»، «استقلال اقتصادی»، «شبیه مردان شدن» و «برابری مطلق با مردان»، تبدیل به ارزشهای زنان جهان شود. این پروژه کار ویژه اصلی جنبش «فمینیسم» بود. پس از آن فمینیسم، جنبشهای زنان را نیز به مطالبه این ارزشها منحرف کرد.
فمینیسم ابزاری برای بهرهکشی سرمایهداران از مردم
خانم پروفسور هستر آیزنشتاین، استاد جامعهشناسی کویینز کالج و دانشگاه سیتی شهر نیویورک است. پروفسور آیزنشتاین خود از فعّالین جنبشهای زنان است. وی در کتابی که با نام «فمینیسم اغوا شده» در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد، ذکر نمونههای متعدد تاریخی را شرح میدهد. برای مثال اینکه چگونه فمینیسم و جنبشهای زنانه توسط جریان سرمایهداری به انحراف کشیده و به ابزاری برای استثمار دنیا توسط آنها تبدیل شده است.
او همچنین در یکی از مقالات خود با عنوان «رابطه عاشقانه خطرناک؟ بین فمینیسم و جهانی شدن شرکتها» مینویسد:
«دهه ۶۰ جدا از تحولات سیاسی و اقتصادی، شاهد تحولات شگرفی در جنبش فمینیسم بود. بدون فهم تحولات اقتصادی ممکن نیست که بتوانیم رشد و بسط این جنبش را بفهمیم. مخصوصاً توسعه بخش خدماتی اقتصاد و هجوم زنان، به ویژه زنان متاهل، به بخش نیروی کار خدماتی. در واقع بحثِ تعامل پیچیده، میان مجموعهای از استراتژیهای شرکتی و دولتی است. جهت سود حداکثر، و یک جنبش اجتماعی که به دنبال برجستهسازی انتخابها برای زنان، به ویژه فرصتهای اقتصادی آنان است.»
حذف امتیازات شغلی بانوان در کشورهای دنیا
فمینیسم و تفکرات آن برای تأمین منافع اقتصادی سرمایهداران به وجود آمده است. این تفکرات معیوب برابری مطلق زن و مرد، تا آنجا پيش رفت که برخی قوانین و امتیازات کاری که به نفع زنان و مادران بود حذف شد. پرداخت حق عائلهمندی برای مردان که در واقع پرداخت اضافهای به جهت تأمین هزینههای خانواده آنها محسوب میشد حذف شد. همچنین، قانون رفاه و لزوم تسهیل شرایط کاری زنان نسبت به مردان هم “نادیده گرفتن برابری مطلق زنان با مردان در اشتغال” تلقی شده و حذف گردید. روشهای سرمایهداری بینالمللی به طور نظاممند ساختارهایی را که از زنان و فرزندانشان حمایت میکرد را نابود کرد. مواردی نظیر: بیمه سلامت، آموزش، خانهداری، غذا و سوخت قابل خرید و…. اکنون نیز مرخصی زایمان برای زنان در برخی کشورهای پیشرفته دنیا وجود ندارد.
جنبش فمینیسم به نفع زنان یا به ضرر آنها؟
جنبش فمینیسم مسائل متعددی را از حقوق باروری تا آزادی جنسی و پورنوگرافی مطرح کرد. اما به طور بسیار چشمگیری انرژی این جنبش سازمانیافته بر مسائل اقتصادی حوزه زنان متمرکز شد. حتی زنان توانستند به مشاغلی مانند کار در معدن و رانندگی کامیون راه پیدا کنند. اتحادیههای صنفی تحت فشار فمنیستها قوانین حمل بار بیش از یک حدی را برای زنان منع کرده بودند. اما تحت تأثیر این جنبش، قوانین حمل بار و قوانینی که شیفهای شب را برای زنان ممنوع میدانستند نیز تغییر یافته و حذف شدند.
اتحادیههایی که در قرن نوزدهم برای قوانین حمایتی از زنان مبارزه میکردند، اکنون آن اتحادیهها تحت فشار فمینیستها روش خود را تغییر دادند. برای مثال متمرکز شدن بر مسائلی از این دست که زنان هم میتوانند مثل مردان بار بلند کنند و… .
آلیس کسلر هریس به فرسایش سریع قوانین حفاظتی اشاره کرده است:طی 5سال، قوانینی که اصل را بر رفتار با زنان در درجه نخست به عنوان اعضای خانواده میگذاشت و برای نقشهای مادری آنها ارزش قائل بود، دگرگون شد. حداقل به طور رسمی، زنان از هر نژادی تحت قانون استخدام قرار گرفتند.
تبدیل خدمات مادرانه، به فرصت اقتصادی!
از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰، بیشترین سود اقتصادی در حوزه خدمات اتفاق افتاد و ۶۰ درصد از این شغلها به زنان اختصاص پیدا کرد. اما نیروی کار زن دستمزد قابل توجهی دریافت نمیکرد و همچنین زن دیگر در خانه حضور نداشت. اتفاق طبیعی که پس از خروج زنان از منزل رخ داد و سرمایهداران منتظر آن بودند، نیاز به تأمین کمبودهای خانه توسط صنایع جدید بود. تهیه غذا از بیرون به ایجاد صنایع غذایی، شستشوی لباس و نظافت منزل به ایجاد صنایع خدمات منزل و نگهداری فرزند به ایجاد مهدکودکها انجامید. تمام اینها به نفع سيستم اقتصاد سرمایهداری بود.
در سال ۱۸۹۰، میانگین سنی ازدواج زنان ۲۲ سال بود. اکنون، زن ۲۲ساله به امید پرداخت بدهی هنگفت دانشجویی خود، به یک کسب و کار تازه روی میآورد. در همین حال، ۲۰ شغل برتر مانند منشی، پرستار، پیشخدمت، معلم، و مراقبت از کودکان به گفته وزارت کار آمریکا بیشتر توسط زنان انجام میشوند. این مشاغل همان کارهایی هستند که زنان به طور سنتی در خانه برای خانواده خود انجام میدادند. اما اکنون، آنها باید مالیات بپردازند و بچههای خود را برای این امتیاز به مهد کودک بفرستند.
نکته تأسف بار دیگر در این است که با تبدیل اشتغال بیرون از خانه به فرهنگ عمومی زنان، به طور طبیعی نرخ فروپاشی خانواده افزایش یافته و حتی نرخ ازدواج کاهش مییابد. در نتیجه تبعات ناشی از آن، از جمله عدم تامین نیازهای جنسی، افراد نیز به سطح جامعه تحمیل میشود. البته که جریان سرمایهداری از قبل برای آن نیز برنامهریزی کرده بود و صنعت جنسی بزرگ با درآمد هنگفتی را از آن بوجود آورد. اساساً نیازسازی و همچنین تبدیل نیازهای مختلف انسان و خانواده به محصول قابل فروش و ایجاد صنعت برای آن، کار ویژه جریان سرمایهداری است.
تلاش فمینیسم در تشویق زنان به فردگرایی
از نظر ایدئولوژیکی، فمینیسم زنان را تشویق کرد که فرد باشند، نه عضوی از خانواده یا جامعه. همانطور که ویلیام گریدر گفت: «مدیران شرکت موتورولا در کوالالامپور جهت ساختن چیپهای سیلیکونی، باید فرهنگِ زنان مسلمانی که بکار میگرفتند را تغییر میدادند.» کمپانی به آنها آموخت که چگونه به جای اینکه دستمزدشان را صرف خانوادههایشان کنند، خودشان را در اولویت گذاشته و در پی خریدهای شخصی باشند. هدف اصلی و مرکزیِ جهانیسازی ایدئولوژی جدید، این است که تمام پیوندهایی که یک جامعه سنتی را سرپا و کنار یکدیگر نگه میدارد را نابود کند. پس ایدههای فمینیستی یک شتابدهنده فرهنگیِ قدرتمند برای این هدف است. کارکرد فمینیسم در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ نیز همین بود.
همه این اتفاقات در حالی رخ داده است که اهداف فمینیسم چیز دیگری بود. حمایت از حقوق زنان قرار بود جلوی ظلم به آنها را بگیرد و جامعه را از خشونت و ناعدالتی علیه زنان خالی کند. نه اینکه ظلم به زنان را در عرصههای ثانویه و جدید تعریف کند!
اونچه که تا به اینجا مطالعه کردید تنها قطرهای از دریای وسیع اهداف شوم ابر قدرتهای دنیا و نظام سرمایهداری هستش؛ با مطالعه مقاله «سرمایه داری الگوی سوء استفاده از زنان» اطلاعات بیشتری درباره روند اجرای این برنامهها کسب خواهید کرد.
بدون دیدگاه