سرمایهداری، الگوی سوء استفاده از زنان
اولين گام بهرهکشی اقتصادی جهان غرب از زنان، با انقلاب صنعتی کلید خورد. از آن پس تاکنون، زنان نیروی کار بسیار ارزشمندی برای نظام سرمایهداری شدند. از اواسط 1960 تا اوایل 1970 میلادی، قدرت ایالات متحده با بهبود اقتصاد کشورهای اروپایی و ژاپن به چالش کشیده شد و موقعیت این کشور مورد تهدید قرار گرفت. رشد اقتصاد کشورهای اروپایی و ژاپن به طول انجامیدن جنگ ویتنام؛ مجموعاً موجب شد که آمریکا در سراشیبی از دست دادن مزیت رقابتی خود قرار بگیرد.
در پاسخ به این وضعیت، دولت آمریکا و شرکتهای آمریکایی مجموعهای از استراتژیها را بکار گرفتند. این استراژیها شامل انتقال بخشی از مراحل تولید به کشورهای جنوبی به دلیل ارزانی نیروی کار و ایجاد مناطق تجارت آزاد بود. این استراتژی در مورد صنعت الکترونیک، نساجی و… جایی که نیروی کار زنها بیشتر مورد نیاز است، بسیار موفق واقع شد. آنها به انگشتان ظریف زنان چین، تایوان، مالزی، اندونزی، مکزیک و کارائیب و آمریکای جنوبی، نیاز داشتند، چون حقوق ناچیزی دریافت میکردند و سود شرکتهای چندملیتی و صنایع کارگرمحور نیز بیشتر بود.1
ورود سرمایهداری به مشاغل بخش خدمات
در این دوره رونق و رشد بسیار سریعی در حوزه اقتصادِ خدمات مانند: حمل و نقل و خدمات عمومی؛ تجارت و خردهفروشی؛ امور مالی؛ بیمه و املاک و مستقلات اتفاق افتاد. از 1970 تا 2000 شغلهای بخش خدمات دوبرابر شد و به 102 میلیون شغل رسید. با رشد بخش خدمات، شاغل شدن زنان نیز رشد شدیدی پیدا کرد و 60% از این شغلها به زنان اختصاص یافت.
«هایدی هارتمن اقتصاددان فمینیست آمریکایی» معتقد است: بخش خدمات به خاطر وجود نیروی کار ارزان زن و عدم حضور او در خانه، افزایش چشمگیری پیدا کرد. همین عدم حضور، موجب عدم وجود غذا در خانه شد؛ در نتیجه خانوادهها به فستفود و غذای آماده روی آوردند و همچنین تجاریسازی خدمات شخصی، باعث افزایش نیروی کار زن شد.2
در نتیجه راهبردهای سرمایهداری، درصد زنان شاغل از 34% به 60% رسید. با وجود تلاشهایی که پس از جنگ جهانی دوم برای نگه داشتن زنان در خانه انجام شد، اما زنان متاهل در شغلهای خود باقی ماندند. چون با توجه به رشد بخش خصوصی، زنان متاهل به مثابه دریایی از نیروی کار برای سرمایهداری شدند. بین سالهای 1970 تا 2000 میلادی، 27 میلیون زن شاغل شدند که 63% از آنها متاهل بودند. بنابراین این تابو که زن متاهل نباید کار کند، شکسته شد. بنابراین الگوی شغلی زنان سفیدپوست به زنان سیاهپوست نزدیک شد؛ زنان سیاهپوستی که همیشه باید بعد از ازدواج هم کار میکردند.
لغو قوانین حامی زنان شاغل با عنوان برابری زن و مرد
اتحادیههایی که در قرن نوزدهم برای قوانین حمایتی از زنان مبارزه میکردند، تحت فشار فمنیستها قوانین خود را لغو کردند. قوانینی که حمل بار بیش از حد را برای زنان منع میکرد یا قوانینی که شیفهای شب را برای زنان منع کرده بود. «آلیس کسلر هریس» تاریخشناس آمریکایی به فرسایش سریع قوانین محافظ زنان اشاره کرده است:
ظرف پنج سال کوتاه قوانینی که اصل را بر رفتار با زنان در درجه اول به عنوان اعضای خانواده میگذاشتند، دگرگون شدند. حداقل به طور رسمی، زنان از هر نژادی تحت قانون استخدام قرار گرفتند.3
در دگرگونی صنعت فروشگاههای بزرگ نیز موارد قابل ملاحظهای وجود داشت. این فروشگاهها تعداد مدیران خود که عمدتاً مردان بودند را دو برابر کردند. اما تعداد مشاغل کمدستمزد مانند مشاغل پارهوقت که عمدتاً به زنان اختصاص مییافت، چندین برابر شد.4
سود هنگفت شرکتها با بهرهکشی از نیروی انسانی
مجله بیزنس ویک(Business Week) در مقالهای مینویسد:
برای سالها، حتی در طول رونق اقتصادی دهه 1990 میلادی، بسیاری از شرکتهای آمریکایی از استراتژیهایی مانند استخدام موقت و پاره وقت، مبارزه با اتحادیهها و برونسپاری کارها به افراد کمدرآمد برای کنترل هزینههای نیروی کار، استفاده کرده بودند. در حالی که این تاکتیکها باعث پایین نگه داشتن قیمت مصرفکننده میشود، اما از جهات دیگر پرهزینه هستند. بیش از یک چهارم نیروی کار، یعنی حدود 34 میلیون کارگر، در مشاغل کم دستمزد و مشاغلی با شانس بسیار کم برای ترفیع گرفتار شدهاند.5
نقش فمینیسم و طبقه متوسط در ظلم به زنان
«گوندولین مینک» پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و استاد دانشگاه کالیفرنیا میگوید:
اگر نژادپرستی به سیاستگذاران اجازه داد که مادران مجرد فقیر را به عنوان شهروند و مادر نفی کنند، فمینیسم طبقه متوسط سفیدپوست نیز بهانهای را برای این سیاستگذاران فراهم کرد. تأکید فمینیستهای طبقه متوسط سفیدپوست بر حق زنان برای کار در خارج از خانه بدون هیچ خدمات رفاهی، خدمت بزرگی به محافظهکاران و سرمایهداران بود. فمنیستها حاشیه امن و پوششی برای محافظهکارانی که مشتاق و نیازمند به کار مزدی مادران بودند، ایجاد کردند. یعنی کار را برای سرمایهداران راحت کرد و آنها همچنان به شعارهای ظاهری خود در تکریم نهاد خانواده، ادامه میدهند.
این نظریه فمینیسم آمریکایی مبنی بر اینکه «کار با دستمزد نشاندهنده آزادی زنان است»، عمیقاً به نفع سرمایهداری بوده و هست. دو نمونه از این موضوع یعنی حذف حق خانواده و از بین بردن شبکه ایمنی رفاه در ایالات متحده اجرا شد. اما کار زنان برای سرمایه و سرمایهداری در سطح بینالمللی نیز حیاتی بود. «ژان آی پیل» و «کاترین بیوارد» در مقالهای در سال 2003 میگویند:
در طول سه دهه گذشته، تعداد فزایندهای از زنان به این چهار حوزه، یعنی کارگری جنسی، خدمتکاری، کارگری تولیدات صادراتی و دریافتکنندگان کمک مالی خرد، برای کسب درآمد در اقتصاد بازسازیشده جهانی روی آوردهاند. بسیاری از آنها برای به دست آوردن این کارها باید به خارج از کشورشان مهاجرت کنند. این صنایع اکنون سراسر جهان را در بر گرفتهاند، در بیشتر مناطق جهان در حال توسعه میباشند و همچنین در تمام کشورهای صنعتی وجود دارند.7
له شدن حقوق زنان، زیر چرخهای توسعه
با تمرکز بر روی دو حوزه «زنان در تولید صادراتی» و «استفاده زنان از اعتبارات خرد» نکات قابل ملاحظهای مشخص میشود. کره جنوبی در حوزه استفاده از نیروی کار ارزان زنان در طول معجزه اقتصادی خود پیشگام بود؛ زیرا زنان از مزرعه به کار کارخانه کشیده شدند. این موضوع به این کشور اجازه داد تا با ذخایر نیروی کار نامحدود، صنعتی شود. البته این حضور در کارخانه و در کنار مردان به صورت عادلانه اتفاق نیفتاد. آلیس امسدن استدلال میکند که شکاف میان دستمزد جنسیتی مرد و زن یکی از کلیدهای موفقیت دولت کره جنوبی در ماموریتش برای صنعتی کردن این کشور بود. او میگوید: حضور نامحدود کارگران زن به ساختار دوگانه دستمزد کره اجازه داد که به اهداف خود دست یابد. یکی از این اهداف حفظ مزیت رقابت بینالمللی در صنایع کارگرمحور بود که در این راستا عمدتاً زنان استخدام شدند.8
با فشار صندوقهای سرمایهگذاری بینالمللی مبنی بر اینکه دولتها باید توسعه دولتی را کنار بگذارند و اقتصاد خود را به سمت صادراتمحوری هدایت کنند، کشورهای مقروض جهان سوم از حضور شرکتهای چندملیتی در «مناطق آزاد تجاری» استقبال کردند. منطقه آزاد محلی است که تعرفه و مالیات در آن کاهش پیدا کرده و یا حذف میشود. همچنین قوانین و مقررات دولت از تشکیل اتحادیههای کارگری در آن منطقه جلوگیری میکند.
هجوم شرکتهای بزرگ به سمت نیروی کار زن
این تاکتیک در دهه 1960 در صنعت الکترونیک آغاز شد. اندکی پس از اختراع تراشه سیلیکونی در سالهای 1958-1959، شرکت فیرچیلد(Fairchild) اولین کارخانه خارجی خود را در هنگکنگ افتتاح کرد و در سال 1966 به کره جنوبی نقل مکان نمود. جنرال اینسترومنتز بخش تولید میکروالکترونیک خود را در سال 1964 به تایوان منتقل کرد. در سال 1965 بسیاری از شرکتهای دارای فناوری پیشرفته، بخش تولیدات خود را به مرز ایالات متحده و مکزیک منتقل کردند. در دهه بعد، سنگاپور، مالزی و فیلیپین نیز همین روش را پی گرفتند و در اواخر دهه 1970 کشورهای منطقه کارائیب و آمریکای جنوبی نیز به آنها پیوستند.9 شرکتهای چندملیتی شیوه و مراحل تولید را در گستره وسیعی از کالاها، از کفش و پوشاک تا اسباببازی، با کمک تبلیغات دولتی برای کارگران زن تغییر دادند.10
رسوایی صنایع بزرگ در پی افشای شرایط غیر انسانی زنان کارگر
با افشای اطلاعات در مورد شرایط غیرانسانی زنان در این کارخانهها، رسوایی گستردهای در رابطه با وضعیت آنان در سراسر جهان ایجاد شد. برخی از اندیشمندان فمینیست، استثمار کارگران زن در مراکز تولید صادراتی را محکوم کردند. اما دیگران نسبت به این پدیده رویکرد دوگانهای را در پیش گرفتند. آیهوا اونگ در کتاب خود در رابطه با شرکتهای الکترونیک ژاپنی مستقر در مالزی در دهه 1970 مینویسد:
دختران روستایی که آنها استخدام کردهاند تحت استثمار هستند. آنها به محض اینکه بینایی خود را در اثر کار زیاد از دست میدادند و چشمهایشان ضعیف میشد، به جای دادن عینک به دخترکان، آنها را اخراج میکردند. اما آنها به زعم خود در حال مدرن شدن بودند و سارافونهای دهقانیِ روستای خود را به خاطر شلوار جین آبی رها کردند و حق انتخاب آزادانه همسر را به دست آوردند.11
درگیرسازی زنان در اقتصاد سرمایهداری با اعطای وامهای خرد بانکی
اگرچه زنان در صنایع صادراتی نقشی حیاتی داشتند، اما در کنار این موضوع آنها مورد هدف «وامهای خرد» نیز قرار گرفتند. وامهای خُرد، وامهایی بودند که به طور گسترده توسط آژانسهای کمککننده بینالمللی به عنوان راهی برای رهایی از فقر زنان روستایی به آنها داده میشد. طرفداران وامهای خرد معتقد بودند که امکان وارد کردن و هضم زنان به جریان اصلی اقتصاد با اعطای وامهای اندک وجود دارد. نانسی بری، رئیس بخش زنان بانک جهانی اعلام کرد:
شصت دلار ممکن است برای ما زیاد به نظر نرسد، اما در مکانی مانند فیلیپین میتواند برای تشویق یک خانواده کافی باشد و به آنها اجازه میدهد یک گاو یا کالایی برای فروش در بازار بخرند. امید است که به مرور زمان 60 دلار به 100 دلار، سپس 500 دلار تبدیل شود و در نتیجه این مشتریان در جریان اصلی اقتصاد ادغام شوند.12
کار کردن زنان در خارج از کشور
خارج شدن زنان از اقتصاد خانگی، آنها را به منبع عظیمی برای حواله پول از خارج کشور به خانوادههایشان در کشور خود، تبدیل کرد. رقم حوالههای پولی در مورد زنان فیلیپینی شاغل خارج از کشور، به 7 میلیون دلار در سال رسید و به بزرگترین منبع تبادل خارجی تبدیل شد. این رقم حتی از درآمد کل صنعت قند و معادنشان نیز بیشتر بود.13 در سطح جهانی، میزان انتقال این حوالهپولی به خانه در سال 2002 به 80 میلیون دلار رسید و برای اولین بار به رقمی بیش از کل مبالغ اهدایی و اعتباری که به کشورهای فقیر داده شده، رسید.14
زنان که مجبور به خروج از کشور خود شده بودند، بخاطر نبود مشاغل با درآمد کافی، سالهای طولانی را به دور از خانه، همسر و فرزند گذراندند و پول را از کشور دیگر به کشور خود برای جبران غیبتشان حواله کردند. هجوم این حوالهها به نظام بانکی محلی باعث شد که وامدهندگان خُرد، زنان روستایی فقیر را به سوی کارآفرینی بکشانند. به این ترتیب میتوانستند بر فرآیند تبدیل آنها به کارآفرینان خُرد و البته وامگیرندگان مسئولیتپذیر، نظارت کنند. این گردش سرمایه، به دولت و نخبگان کمک کرد که همان سیاستهایی که در وهله اول باعث فقر و گسترش آن شد را همچنان ادامه دهند. در واقع تقریباً تمام هزینه و بارِ این سیاستها و کمبودها را زنان به دوش کشیدند.
پنهان شدن سرمایهداری پشت نقاب فمینیسم
از نظر ایدئولوژیکی، فمینیسم زنان را به فرد بودن و نه عضوی از خانواده یا جامعه بودن، تشویق میکند. همانطور که «ویلیام گریدر» مشاهداتش را مبنی بر اینکه مدیران شرکت موتورولا در کوالالامپور جهت ساختن چیپهای سیلیکونی باید فرهنگِ زنان مسلمان را تغییر میداد، بیان کرد:
کمپانی به آنها آموزش داد که چگونه به جای اینکه دستمزدشان را به خانوادههایشان تحویل دهند، حرف خودشان را بزنند و از دستگاههای خودپرداز استفاده کنند.15
امروزه این باور مبنی بر اینکه دخیل کردن زنان در بازار اقتصاد لازمه و پیشنیاز توسعه اقتصادی است، به یک خرَد متعارف جهانی تبدیل شده است. این اقتصاددانانِ فمنیست بودند که از دهه 1970، جهان را نسبت به کار زنان برای توسعه اقتصادی، قانع کردند. یک مقام بانک جهانی بیان میکند:
زنان همچنان بعنوان یک منبع بزرگ و دستنخورده در خاورمیانه و شمال آفریقا میباشند، جایی که نیرویکار زن، جهت تبدیل اقتصاد این کشورها به یک اقتصاد مبتنی بر صادرات بخش خصوصی و رقابت جهانی، بسیار مورد نیاز است.
سرمایهداری بینالمللی بطور نظاممند ساختارهایی که از زنان و فرزندانشان حمایت میکرد را نابود ساخت. از بیمه سلامت گرفته تا آموزش، خانهداری، غذا و سوخت یارانهای. این سیاستها باعث شیوع فقر، بیماری و ایجاد دوقطبی و شکاف طبقاتی بیسابقه بین جوامع گردید. اما این بحران بطور همزمان زنان را به بازار اقتصاد، با این استدلال که این راهِ آزادی و برابری است، دعوت کرد.16 مشروعسازی فمینیسم پوشش و ماسکی برای ساختاربندی دوباره اقتصاد جهانی بود و این موضوع تعمیق و تشدید فقر زنان را مخفی میکند.
چگونه زندگی زنان خانهدار آمریکایی دگرگون شد؟
با شروع جنگ جهانی دوم و حضور پدران، شوهران و پسران در جنگ، در بسیاری از نقاط جهان از زنان خواسته شد تا در صنایعی که سابقاً تحت سلطه مردان بود، از جمله تولید، مشاغلی را انتخاب کنند. آنها مجبور به کار در صنایع شدند؛ به نوعی که تا سال 1945 میلادی تقریباً از هر چهار زن متاهل، یک نفر در خارج از خانه کار میکرد. سپس جنگ جهانی دوم به پایان رسید، مردان به خانه بازگشتند و همه چیز برای زنان بار دیگر تغییر کرد. زنان با فشارهای اجتماعی عمدهای مواجه شدند تا مشاغل را ترک کنند و بار دیگر با نقشهای جنسیتی ایدهآلی که جامعه برای مردان و زنان «مناسب» تلقی میکرد، مطابقت داشته باشند. یعنی مردان نانآور خانه باشند و زنان در خانه بمانند تا از بچهها مراقبت کنند.
عامل اصلی این فشارهای اجتماعی، جنگ سرد بود. این جنگ با شرطیسازیهای اجتماعی و تبلیغات فراوانی همراه بود که برای تشویق آمریکاییها به متمایز کردن خود از شوروی طراحی میشد. عدم پایبندی شوروی به نقشهای جنسیتی سنتی یکی از موضوعات مهم در میان فرهنگ مردم آمریکا بود.
جنگآورانی از روسیه طبقاتی
ورزشکاران زن شوروی در بازیهای المپیک 1952 توسط مفسران به عنوان «جنگاورانی از روسیه طبقاتی» توصیف میشدند که «بیجنسیت»، «مردانه»، «تانکشکل» و «سنگین» بودند. زنان شوروی هیچ چیز از مد و آرایش نمیدانستند و کار فیزیکی آنها باعث میشد که بدنشان غیر زنانه و از نظر فیزیکی برای استانداردهای زیبایی غربی جذاب نباشد. همانطور که مجله ShreveportTimes در سال 1959 بیان کرد: «آنها میتوانند ملات را مخلوط کرده و حمل کنند و ریلهای فولادی «بالاست» را روی راه آهن قرار دهند. آنها زن هستند اما به قول ما زنانه نیستند.» نیویورک تایمز در مقالهای در سال 1951، نوشت: «در اتحاد جماهیر شوروی زنان متاهل در اکثر موارد مجبورند شغلی را انتخاب کنند، زیرا شوهران آنها درآمد کافی برای حمایت از خانواده خود با قیمتهای بالای رایج را ندارند. اما همزمان مجبور به تحمل بار خانهداری و تربیت فرزندان هستند.»
تشویق زنان آمریکایی به خانهداری و مادر بودن
در نتیجهی این تبلیغات و ترس ریشهدار از کمونیسم، اجرای نقشها و رفتارهای جنسیتی سنتی به یک وظیفه میهنپرستانه در ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. این انتظار اجتماعی که ازدواج و خانواده «رویای آمریکایی» است، تا حدی نتیجه نیاز به تمایز آمریکا از اتحاد جماهیر شوروی بود. کتابهایی مانند مراقبت از کودک دکتر اسپاک که برای اولین بار در سال 1946 منتشر شد، ایده «خانواده کودک محور» را تشویق و این ایده را مطرح کرد که قرار است مادری و وظایف زناشویی آنها نسبت به شوهرانشان طبیعتاً محور اصلی زندگی زنان باشد.
در سال 1940، زنان به طور متوسط 1/2 فرزند و در سال 1960، 5/3 فرزند داشتند. از آن جایی که زنان در این دوره بیش از گذشته به دانشگاه میرفتند، درصد زنان دارای مدرک از 8/3 درصد در سال 1940 به 1/7 درصد در سال 1965 افزایش یافت، به طوری که طبق یک شوخی رایج گفته میشد که زنان برای دریافت مدرک MRS (خانم متاهل شدن)، یعنی ملاقات با مردی که تحصیل کرده و در نتیجه شغل موفقی پیدا میکند، به دانشگاه میروند.
در جامعه پس از جنگ جهانی دوم، ازدواج زودهنگام برای زنان از اولویت بالایی برخوردار بود. میانگین سن ازدواج برای زنان در دهههای 1950 و 1960 تنها 20 سال بود و اگر زنی در اواسط 20 سالگی خود هنوز ازدواج نکرده بود، در معرض لقب زشت «پیرزن خدمتکار» قرار میگرفت و مردم تصور میکردند که او مشکلی دارد. این دیدگاهی بود که توسط کتابهایی مانند «زن مدرن؛ جنسیت گمشده» اثر فردیناند لانبرگ(Ferdinand Lunberg) و مارینا فارنهام(Marynia F. Farnham) در سال 1947، تأیید میشد. این کتاب، زنان مجرد، زنان شاغل و دیگر زنانی که وظایف مادری خود را بهعلت اختلالات روانشناختی نمیپذیرند، آسیبشناسی میکند.
زن ایدهآل در فرهنگ آمریکایی
در کتاب «زن مردن» آمده است که از دست دادن خانه سنتی مستقل باعث برهم خوردن تعادل درونی زنان شده است. در تلویزیون و برنامههایی مانند «آن را به بیور بسپارید(Leave It to Beaver)» و «ماجراهای اوزی و هریت(The Adventures of Ozzie and Harriet)» این ایده بیشتر تقویت شد که زن ایدهآل، یک زن خانهدار سفیدپوست و عضوی از طبقه متوسط است. زنی که در خانه میماند، بچهها را بزرگ میکند، خانه را تمیز میکند و کلوچه میپزد. مجلات محبوب زنان همچنین این ایده را تبلیغ کردند که زنان باید «در دوران جوانی بچهدار شوند. آنها این سؤال را طرح کردند که آیا «دختر خود را برای همسری تربیت میکنید؟» و بر این ایده تاکید کردند که زندگی یک زن میتواند با «کار اداره یک خانه» رضایتبخش شود.
زنان خانهدار، موجودات شگفتانگیز!
مجله نگاه(LooK)، در سال 1956، زن خانهدار را «موجودی شگفتانگیز» نامید که «با سنی کمتر از همیشه ازدواج میکند، بچههای بیشتری به دنیا میآورد. بسیار زنانهتر از دختران آزاد دهه 1920 رفتار میکند» و «به راحتی مشاغل برتر را به مردان واگذار میکند.» در سال 1955، ماهنامه خانهداری، «راهنمای همسر خوب» را منتشر کرد که در آن به زنان یادآوری میکرد برای وقتی که شوهر به خانه میآید، شام را آماده کند، آرایش خود را انجام دهد و خانه را تمیز کند. در این راهنما مواردی مانند «با لبخندی گرم به او سلام کنید و تمایل خود برای جلب رضایت او را صادقانه نشان دهید»، «از او سوال نپرسید»، «به یاد داشته باشید که او رئیس خانه است» و «یک همسر خوب همیشه جایگاهش را میداند» گنجانده شده است.17
طراحی تبلیغ محصولات با تاکید بر خانهداری زنان
حتی تبلیغات برای مصرفکنندهها در آن دوران نیز این ایده را پیش برد. تبلیغاتی مانند جارو برقی هوور که میگوید: «صبح کریسمس با یک هوور شادتر خواهد بود»، با زنی که با خوشحالی یک جاروبرقی جدید را نوازش میکند. یا تبلیغات شوینده لباس تاید(Tide) که با افتخار اعلام میکند: «تاید چیزی که زنان میخواهند را دارد.» یا این تبلیغ برای پیرکس که اعلام میکند «ازدواج موفق از آشپزخانه شروع میشود» و در موضوع «رویاهای دخترانه» از برنامهریزی وعدههای غذایی دوستداشتنی برای مردش صحبت میکند.
مشکلات روانی زنان بر اثر کار سنگین خانهداریزنان
واکنش زنان آمریکایی در مورد فشارهای اجتماعی که برای حفظ نقشهای سنتی سختگیرانه بر آنها وارد میشد با این نقشها تطابق کافی نداشت. علیرغم اطمینانهایی که از سوی دکتر اسپاک(Spock) و مرینیا فارنهام در مورد چگونگی رفاه روانی زنان حول حوزههای خانگی داده میشد، نشانههای زیادی خلاف این موضوع وجود داشت. شاید زنان آنقدر مشتاق نقشی که از آنها خواسته میشد در جامعه آمریکا بازی کنند، نبودند. بارزترین این نشانهها، وابستگی زنان حومه شهر به داروهای آرامبخش در دهههای 1950 و 1960 بود. در سال 1966 آهنگ رولینگ استونز با عنوان «یاور کوچک مادر(Mother’s Little Helper)» بسیار مشهور شد و این آهنگ به طور خاص در مورد والیوم(قرص والیوم یا همان دیازپام) بود.
گرایشها به سوءاستفاده از داروهای آرامبخش افزایش یافت. به طوری که در سال 1956، 1 نفر از هر 20 زن داروی مپروبامات(یک داروی «آرامبخش» است و معمولاً با نام تجاری Miltown شناخته میشود.) مصرف میکرد، اما تا ژانویه 1957 بیش از یک میلیارد قرص از این دارو فروخته شد. با وجود اینکه تولید ماهانه دارو 50 تن بود، این میزان برای تأمین تقاضا کافی نبود. هر چند نمیتوان گفت که تنها زنان در مصرف آرامبخشها شرکت میکردند، اما کمپینهای تبلیغاتی، اغلب زنان خانهدار حومه شهر را هدف قرار میدادند.
تبلیغات مُسکن «بوتیزول(Butisol)» دارای برچسبهایی مانند «حالا او میتواند کنار بیاید…»، در کنار تصاویری از زنان خانهدار حومه شهر ارائه میشد. در تصاویر، زنان با آرامش رفتارهای سرسامآور فرزندان خود را کنترل میکردند. بروشورهای تبلیغاتی نشان میدادند که قرصهایی مانند میلتون به زنان این امکان را میدهد تا با آرامش استرسهای روزمره زندگی، از خرید مواد غذایی تا جلسات اولیا و مربیان و شام خانوادگی را تحمل کنند.
علت استفاده زنان از داروهای مُسکن
در مقالهای که سال ۱۹۵۶ برای کاسموپولیتن نوشته شد، یک پزشک حتی از تاثیر آرامبخشها در کمک به زنانی که روابط زناشویی منفور با شوهرانشان دارند، خبر داد و ادعا کرد: «داروهای مسکن زنانی را هدف میگیرند که هنگام آمیزش جنسی سردند تا به راحتی به میل شوهران خود پاسخ دهند.» چیزهایی هست که باعث میشود زنان برای کنار آمدن با مشکلات به آرامبخشها روی بیاورند. زنان به دلیل مجموعهای از مشکلات درون خانواده، تحمل اضطرابهای شوهر، سطح کلسترول ناشی از عدم تحرک، ناتوانی جنسی، بزهکاریهای نوجوانانشان و رفتارهای زنانه که مورد سرزنش قرار میگیرند، به سمت این داروها میرفتند.
فرصتهای شغلی زنان شاغل
هر چند در سالهای پس از جنگ جهانی دوم با زنان به خوبی رفتار میشد و تبلیغات مختلفی برای ترک کار و بازگشت به خانه صورت میگرفت، اما بخشی از زنان در ایالات متحده، انتخاب کردند یا مجبور شدند خلا نیروی کار را جبران کنند و به عنوان نیروی کار باقی بمانند. انگیزه آنها نیز استقلال مالی و شغلی بود که برای آنها فراهم میگردید.
برای برخی شغل خارج از خانه یک ضرورت تلقی میشد. زیرا پس از جنگ جهانی دوم فرهنگ مصرفگرایی چشم و هم چشمی رایج شد. این فرهنگ، سطحی از مادیگرایی را تشویق میکرد که با درآمد معمول نمیشد آن را حفظ کرد. در نتیجه، تعداد زنان متاهلی شاغل در سالهای پس از جنگ افزایش یافت. تا سال ۱۹۶۰، تقریباً یک سوم کل زنان، نیروی کار حقوقبگیر بودند. در حالی که بسیاری از زنان در دوره جنگ جهانی در کارخانهها و مشاغل مهارتی مختلف کار میکردند، پس از جنگ جهانی مشاغل کاملاً به مردان بازگشت. پس ناگزیر زنان به سمت مشاغل کمدرآمدتر و با مهارت کمتر رفتند. مشاغلی مانند فروشندگی، گارسون، پرستاری، تدریس و مراقبت کودکان و کار منشیگری. برای بسیاری از زنان متاهل حومه شهر که هنوز میخواستند درآمد کسب کنند، فرصتهای شغلی مانند فروشندگی و خدمتکاری در مهمانیها ظاهر شدند.
استقلال مالی زنان، ریشه بیثباتی جامعه
با این حال، ذکر این نکته مهم است که حتی داشتن شغل تضمین نمیکرد که یک زن میتواند استقلال مالی داشته باشد. در سال ۱۹۶۰ ایالات متحده اعلام کرد که زنان میتوانند به تنهایی حساب بانکی باز کنند. تا سال ۱۹۷۴ و تصویب قانون «فرصتهای اعتباری برابر»، زنانی شاغل، چه متاهل و چه مجرد، عموماً به عنوان ریشه بیثباتی اجتماعی آسیبشناسی میشدند. کارشناسانی مانند فارنهام و لونبرگ گفتند زنانی که میخواهند خانه را ترک کنند، دچار بیماری عمیقی هستند که زنان را به ویژگیهای مردانه پرخاشگری، سلطهجویی، استقلال و قدرت تشویق میکند.
فمینیسم و اختراع داروی ضد بارداری!
علاوه بر این، دهه ۱۹۵۰ شاهد اولین تلاش سازمانیافته برای ایجاد یک قرص کنترل تولد بود، که منجر به اولین قرص ضدبارداری خوراکی اینوید شد، که توسط افدیاِی در سال 1960 تایید شد. این امر منجر به افزایش آزادی برای زنانی شد که نمیخواستند بچهدار شوند یا میخواستند تعداد بچهها را محدود کنند. این اتفاق به آنها اجازه میداد تا آزادی بیشتری برای بازگشت به کار یا مجرد ماندن داشته باشند.
تفکیک زنان از خانواده در قوانین کار
فمینیسم و تفکرات آن که برای تأمین منافع اقتصادی سرمایهداران به وجود آمده بود، تفکر معیوب برابری مطلق زن و مرد را تا آنجا پيش برد که برخی قوانین و امتیازات کاری که به نفع زنان و مادران بود را حذف کرد. پرداخت حق عائلهمندی برای مردان (دستمزد خانوار(Family wage))، قانون رفاه(Welfare) و لزوم تسهیل شرایط کاری زنان نسبت به مردان از جمله مواردی بود که طبق ایده برابری مطلق زنان با مردان در اشتغال حذف شدند. شیوه کار سرمایهداری بینالمللی به طور نظاممند ساختارهایی را که از زنان و فرزندانشان حمایت میکرد، از بیمه سلامت تا آموزش، خانهداری و غذا نابود کرد. اکنون نیز مرخصی زایمان برای زنان در برخی کشورهای پیشرفته دنیا وجود ندارد.
آلیس کسلر-هریس به فرسایش سریع قوانین حفاظتی خانواده اشاره میکند:
ظرف پنج سال کوتاه [۱۹۶۴-۱۹۶۹] قوانینی که اصل را بر رفتار با زنان به عنوان اعضای خانواده و مادر میگذاشتند، دگرگون شد. حداقل به طور رسمی، زنان از هر نژادی تحت قانون استخدام قرار گرفتند.18
عدم حضور زنان در خانهها و ایجاد صنایع خدماتی
اتفاق طبیعی که پس از خروج زنان از منزل رخ داد و سرمایهداران انتظار آن را میکشیدند، نیاز به تأمین احتیاجات داخل خانه توسط صنایع جدید بود. تهیه غذا از بیرون به ایجاد صنایع غذایی، شستشوی لباس و نظافت منزل به ایجاد صنایع خدمات نظافتی و نگهداری فرزند به ایجاد مهدکودکها انجامید. تمام اینها به نفع سيستم اقتصاد سرمایهداری عمل کرد. از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰، بیشترین سود اقتصادی در حوزه خدمات اتفاق افتاد و ۶۰ درصد از این شغلها به زنان اختصاص پیدا کرد؛ زیرا نیروی کار زن دستمزد قابل توجهی دریافت نمیکرد.
افزایش نرخ فروپاشی خانوادهها
در سال ۱۸۹۰، میانگین سنی ازدواج زنان ۲۲ سال بود. اکنون، زن متوسط ۲۲ساله به امید پرداخت بدهی هنگفت دانشجویی خود، به یک کسب و کار تازه روی میآورد. در همین حال، ۲۰ شغل برتر خدماتی مانند منشی، پرستار، پیشخدمت، معلم، و مراقب کودکان که به گفته وزارت کار آمریکا بیشتر توسط زنان انجام میشوند، همان کارهایی هستند که به طور سنتی در خانه برای خانواده خود انجام میدادند؛ فقط اکنون، آنها باید مالیات بپردازند و بچههای خود را برای امتیاز شاغل بودن، به مهد کودک بفرستند.19
نکته تأسف بار دیگر این است که با تبدیل اشتغال بیرون از خانه به فرهنگ عمومی زنان، به طور طبیعی نرخ فروپاشی خانواده افزایش یافته و حتی نرخ ازدواج کاهش مییابد. در نتیجه تبعات ناشی از آن، از جمله عدم تامین نیازهای جنسی، این نیازهای افراد نیز به سطح جامعه تحمیل میشود. البته جریان سرمایهداری از قبل برای آن نیز برنامهریزی کرده بود و صنعت جنسی بزرگ با درآمد هنگفتی را از آن بوجود آورد. اساساً ذائقهسازی و همچنین تبدیل نیازهای مختلف انسان و خانواده به محصول قابل فروش و ایجاد صنعت برای آن، کار ویژه جریان سرمایهداری است.
زنان، سکوی پرتاب اقتصاد کره جنوبی
در نیمه دوم قرن بیستم و در جریان معجزه اقتصادی کره جنوبی، استفاده از نیروی کار ارزان زن برای صنایع صادراتی این کشور بسیار چشمگیر بود و زنان از مزرعه به کار کارخانه کشیده میشدند. راهبرد توسعه کره جنوبی مشارکت زنان را در اقتصاد ملی تغییر داد. بین سالهای 1963 تا 1990 تعداد کارگران زن چهارده برابر افزایش یافت. همچنین جمعیت زنان فعال اقتصادی از 2 میلیون در سال 1960 به 7.5 میلیون در سال 1990 افزایش یافت. این موضوع به افزایش نرخ مشارکت زنان در اقتصاد این کشور از 28 به 47 درصد در این بازه انجامید؛ در حالی که نرخ مشارکت مردان در همین دوره کاهش یافت. مشارکت زنان در صنایع تولیدی، موتور توسعه اقتصادی کره جنوبی بود.
با وجود مشارکت گسترده زنان در توسعه اقتصادی کره جنوبی، وضعیت زنان در عرصه اقتصادی چندان مطلوب نبود. در واقع، اختلاف زیادی بین مشارکت زنان و دریافتی آنها وجود داشت. این اختلاف در دستمزدهای پایین، ساعات کار طولانی و تقسیم کار جنسی مداوم منعکس میشد. بررسیها نشان داد که زنان کمتر از نصف حقوق همتایان مرد خود را دریافت میکردند.
بین سالهای 1980 تا 1988، کره جنوبی بالاترین اختلاف دستمزد بین مردان و زنان را در بین بیست و یک کشوری که دادههای مربوط به آنها در دسترس بود، ثبت کرد. آلیس امسدن اقتصاددان سیاسی، استدلال میکند که شکاف دستمزد جنسیتی مرد و زن یکی از کلیدهای موفقیت صنعتی کره جنوبی بود: «افزایش دستمزد واقعی در کره جنوبی و نابرابری شدید دستمزد جنسیتی، به ساختار دوگانه دستمزد کره اجازه داده تا به هدف حفظ رقابت بینالمللی در صنایع با کار فشرده که عمدتاً زنان را استخدام میکنند، دست یابد.»20
زنانهسازی نیروی کار در آمریکا
شبیه به همان سیاستهایی که کرهجنوبی برای بهبود فضای اقتصادی آن اتخاذ کرد، ایالات متحده نیز انجام داد. آنها به سراغ منابع انسانی رفت که تا به حال در حوزه اقتصاد از آنها بهره لازم را نبرده بود. ترسا آموت، اقتصاددان و استاد دانشگاه ایلینوی آمریکا میگوید:
در دهه ۱۹۷۰ میلادی، استخدام زنان یکی از استراتژیهای اصلی شرکتهای آمریکایی برای سودآوری بود. چون زنان نه تنها ارزانتر از مردان بودند، بلکه کمتر در اتحادیهها سازماندهی میشدند و تمایل بیشتری به پذیرش کار موقت و بدون مزایا داشتند… این اتفاق منجر به «زنانهسازی» نیروی کار شد؛ زیرا زنان به سمت مشاغلی رفتند که قبلاً فقط در اختیار مردان بود.21
نقش فمینیسم در پازل نظام سرمایهداری
تأمین نیروی کار ارزان قیمت زن، در کشورهای توسعهیافته همچون آمریکا و اروپا و همچنین کشورهای در حال توسعه آسیایی و آفریقایی نیازمند تبلیغات سنگین بود. تبلیغات برای تغییر ارزشهای رایج در بین زنان، از جمله مادری و حفظ کانون خانواده. آنها تلاش کردند تا «داشتن شغل در بیرون خانه»، «استقلال اقتصادی نسبت به خانواده»، «شبیه مردان شدن» و «برابری مطلق با مردان»، تبدیل به ارزشهای زنان جهان شود. پروژهای که رسالت اصلی جنبش «فمینیسم» بود. از این به بعد فمینیسم، جنبشهای زنان را نیز به مطالبه این ارزشها منحرف کرد.
فمنیسم اغوا شده
خانم پروفسور هستر آیزنشتاین، استاد جامعه شناسی کویینز کالج و دانشگاه سیتی شهر نیویورک است. پروفسور آیزنشتاین که خود از فعالین جنبشهای زنان میباشد، در کتابی که با نام «فمینیسم اغوا شده» در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد، با ذکر نمونههای متعدد تاریخی شرح میدهد که چگونه فمینیسم و جنبشهای زنانه، توسط جریان سرمایهداری به انحراف کشیده و به ابزاری برای استثمار دنیا توسط آنها تبدیل شدهاند.
او همچنین در یکی از مقالات خود با عنوان «رابطه عاشقانه خطرناک بین فمینیسم و جهانی شدن شرکتها» مینویسد:
دهه ۶۰ جدا از تحولات سیاسی و اقتصادی، شاهد تحولات شگرفی در جنبش فمینیسم بود. بدون فهم تحولات اقتصادی ممکن نیست که بتوانیم رشد و بسط این جنبش را بفهمیم. بویژه توسعه بخش خدماتی اقتصاد و هجوم زنان، مخصوصاً زنان متاهل، به مشاغل. در واقع بحث تعامل پیچیده میان مجموعهای از استراتژیهای شرکتی و دولتی است جهت حداکثرسازی سودآوری، و یک جنبش اجتماعی که به دنبال حداکثرسازی انتخابها برای زنان، بویژه فرصتهای اقتصادی آنان است.
فمینیسم، شتابدهنده تغییرات فرهنگی
از نظر ایدئولوژیکی، فمینیسم زنان را تشویق کرد که فرد باشند، نه عضوی از خانواده یا جامعه. همانطور که ویلیام گریدر گفت: «مدیران شرکت موتورولا در کوالالامپور جهت ساختن چیپهای سیلیکونی باید فرهنگِ زنان مسلمانی را که بکار میگرفتند، تغییر بدهند.» کمپانی به آنها آموزش داد که چگونه به جای اینکه دستمزدشان را به خانوادههایشان تحویل دهند، حرف خودشان را بزنند و از دستگاههای خودپرداز استفاده کنند.23 اگر هدف اصلی و مرکزیِ جهانیسازی این است که تمام پیوندهایی که یک جامعه سنتی را سرپا و کنار یکدیگر نگه میدارد، نابود کند، بنابراین ایدههای فمینیستی یک شتابدهنده فرهنگی قدرتمند برای این هدف است. کارکرد فمینیسم در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ همین بود.24
تأمین نیروی انسانی لازم برای ارتش
یکی از کارکردها و اهداف فمینیسم در ایالات متحده، گرایش زنان برای حضور در ارتش و تامین نیروی انسانی مورد نیاز آن بود. طبیعی است که همانند سایر عرصهها، حضور زنان به عنوان نیمی از انسانهای جامعه میتواند در کاهش و تعدیل هزینهها مؤثر باشد. نکته تاسفبار در گرایش زنان آمریکایی به عضویت در ارتش نیز همین بود. در واقع آنچه که در کنار فرهنگسازی برابری مطلق زن و مرد، زنان را به عضویت در ارتش تشویق کرد، نیاز اقتصادی بود.
کتاب «بازتعریف جنسی جنگ»
ژیلا آیزنشتاین، نویسنده آمریکایی و استاد علوم سیاسی دانشگاه ایتاکا نیویورک، در کتاب خود با عنوان «فریبهای جنسی؛ جنسیت، نژاد و جنگ» به بررسی حضور زنان در نقشهای نظامی و تلاشهای فمنیسم برای ایجاد برابری در حوزههای مختلف و تبعات این تلاش میپردازد. او در فصل دوم این کتاب با عنوان «بازتعریف جنسی جنگ» مینویسد:
بیشتر زنان به دلیل جهانی شدن و تجدید ساختار نیروی کار در ایالات متحده و جاهای دیگر، در ارتش هستند. جسیکا لینچ برای شغلی در والمارت درخواست داده بود و وقتی آن را دریافت نکرد، تصمیم گرفت که استخدام ارتش شود. لوری پیستوا و شوشانا جانسون که هر دو کنار لینچ جنگیدند، مادرانی تنها و به دنبال بورس تحصیلی بودند. سه زن متهم به جنایات ابوغریب همگی از طبقه کارگر هستند. من در اینجا ضرورت میبینم نه برابری…! دموکراسی امپریالیستی گفتمان حقوق زنان را در سیاست خارجی جاری و زنان را برای اهداف امپریالیستی خود، نظامی میکند. ارتش آمریکا به نیروهای زن نیاز دارد. این بدان معناست که ارتش در حال زنانه شدن است و اکنون تقریباً ۱۴ درصد از ارتش، ۱۷ درصد از نیروی هوایی و ۱۳ درصد از نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا زنان هستند.25
برای مطالعه بیشتر درباره وضعیت زنان نظامی در کشورهای مختلف مقاله «ظلم به زنان در کشورهای نظامی» رو مطالعه کنید.
نابرابری حقوق و دستمزد زنان و مردان
در ایالات متحده، زنان و مردان از لحاظ نظری و ظاهری با فرصتهای مشابهی در مشاغل خود مواجه هستند. با این حال، مطالعات نشان میدهد که زنان هنوز با شکاف جنسیتی قابل توجهی در حقوق . مزایا مواجه هستند. به طوری که زنان حدود 20 درصد کمتر از مردانی که همان شغل را انجام میدهند، درآمد دارند. به نظر میرسد این شکاف هر ساله با درصدهای ناچیز کاهش مییابد، اما با نرخ فعلی، حقوق زن و مرد تا سال 2059 برابر نخواهد شد. خدمت سربازی برای هر دو جنس اغلب شامل موقعیتهای خطرناک و تهدیدکننده زندگی، با اعزام طولانی مدت دور از خانواده است و زن و مرد باید اینها را به عنوان واقعیت شغل خود بدانند و بپذیرند، اما با این اوصاف فاصله جدی در دستمزد وجود دارد.
یک مطالعه از پژوهشکده رند(RAND) نشان داد که زنان نسبت به مردان در بیشتر سطوح کمتر ترفیع درجه پیدا میکنند. به عنوان مثال، حدود 45 درصد از مردان سفیدپوست در مشاغل خود به درجات بالا میرسند، اما تنها حدود 31 درصد از زنان سفیدپوست این امکان را دارند.27
تامین منافع بنگاههای اقتصادی جهان، با شعار برابری
از اواسط دهه ۱۹۶۰ تا اوایل ۱۹۷۰ میلادی، سلطه ایالات متحده بخاطر بهبود اقتصاد کشورهای جنوب شرق آسیا به چالش کشیده شد و موقعیتش مورد تهدید قرار گرفت. یکی از استراتژیهای ایالات متحده برای بازیابی مزیت رقابتی خود، استفاده از زنان، به عنوان نیروی کار ارزان بود. شرکتهای چندملیتی به انگشتان ظریف زنان در صنایعی مانند الکترونیک و نساجی نیازمند بودند و استفاده از آنان سود بیشتری را به دنبال داشت.28 اگرچه جنبش فمینیسم مسائل متعددی را از حقوق باروری تا آزادی جنسی و پورنوگرافی مطرح کرد؛ اما بطور بسیار چشمگیری انرژی این جنبش سازمانیافته بر مسائل اقتصادی حوزه زنان متمرکز شد و حتی زنان توانستند به مشاغلی مانند کار در معدن و رانندگی کامیون راه پیدا کنند. حتی اتحادیههای صنفی تحت فشار فمنیستها قوانین ممنوعیت حمل بار بیش از حد یا کار شیفت شب برای زنان را برداشتند تا زنان هم مثل مردان کار کنند.29
فروشگاهها پس از رونق اقتصادی در دهه ۱۹۷۰ تعداد مشاغل کمدستمزد و یا مشاغل پارهوقت را چندین برابر کردند و عمده این مشاغل به زنان واگذار شد. برای نمونه در سال ۲۰۰۲، ۷۲ درصد از کارکنان شرکت والمارت، یکی از بزرگترین شرکتهای ایالات متحده از نظر درآمد و اشتغال، را زنان تشکیل میدادند. در دهه ۱۹۹۰ بسیاری از شرکتهای آمریکایی از استراتژیهایی مانند وال مارت، برای کنترل هزینههای نیروی کار، مانند استخدام موقت و پارهوقت زنان استفاده کردند.30
حمایت فمینیستها از خواسته سرمایهداران
خانم نانسی مکلین، مورخ آمریکایی، معتقد است که مهمترین ویژگی دهه ۱۹۷۰ میلادی برای زنان، نه ظهور فمینیسم بلکه لغو حق خانواده از دستمزد بود. چیزی که طبقه کارگر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برای به دست آوردن آن مبارزه کرده بود.31 ایده اصلی جریان فمینیسم ایالات متحده، «کار با دستمزد نشاندهنده آزادی زنان است» بود. این ایده، هم برای شرکتها و هم برای دولتهای حامی آنها بسیار مفید بود. دو نمونه از نتایج آن در ایالات متحده حذف دستمزد خانواده و از بین بردن ایمنی شبکه رفاهی است.
لغو دستمزد خانواده بهای اتقلال زنان
کسب استقلال زنان در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در ایالات متحده آمریکا، بهای زیادی را به همراه داشت که شامل لغو دستمزد خانواده حداقل برای کارگران مرد با دستمزد بالا و یک دوره طولانی رکود دستمزد برای همه کارگران میشد.32 اگرچه مفهوم حق عائلهمندی ممکن است مردسالارانه باشد، اما یک دستمزد متعارف بود که نیاز به حمایت از «وابستگان» را مورد تأیید قرار میداد. اما در اقتصادی که جایگزین شد و دستمزدها در آن پایین بود، چنین مفهومی باقی نماند. با این که بیش از نیمی از رشد مشاغل در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مربوط به پستهای حرفهای، مدیریتی و فنی بود؛ اما زنان اکثریت کارگران جدید را تامین کردند و در پایینترین سطح بخش اشتغال فعالیت میکردند. آنها بیش از ۶۰ درصد از ۶۵ میلیون شغل ایجاد شده از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۷ را تصاحب کردند.
سهم عمده زنان در مشاغل سطح پایین
در اوایل قرن ۲۱ نیز هنوز نیمی از زنان آمریکایی در مشاغل خدماتی با دستمزد کم یا مشغول فروش و کار دفتری هستند. زنان در گسترش سریع مشاغل با دستمزد کم در بخش خدمات نقش مهمی ایفا کردهاند و بخش عمدهای از کارگران با دستمزد پایین را تشکیل میدهند. بیش از ۹۰ درصد پرستاران کودک، نظافتچیهای خصوصی خانگی و کمکهای پرستاری زن هستند. اقتصاددانان مدتهاست که تشخیص دادهاند توسعه مناطق جدید و تبدیل انسانها به کارگران مزدبگیر میتواند سود زیادی ایجاد کند و شرکتها را به راهاندازی کارخانههای خارج از کشور سوق دهد. از آنجایی که بازار به آشپزخانهها و اتاقخوابها رسید و بسیاری از کارهای خانه را به کار با دستمزد تبدیل کرد، بهرهوری بیشتر و مجموعهای جدید از درآمد ایجاد شد.33
وضع زنان آمریکا بعد از چهل سال حمایت از حقوق زنان!
بعد از گذشت 40 سال از جنبش زنان، دستاوردهای برخی بخشها منجر به شکاف طبقاتی بیشتر در میان کارگران زن شد. در سال ۲۰۰۵، تنها ۲۷ درصد از زنان ۲۵ ساله یا بالاتر دارای مدرک دانشگاهی بودند. این در حالی است که زنان سیاهپوست در این گروه سنی، تنها ۱۹ درصد و زنان اسپانیایی تنها ۱۲ درصد مدرک دانشگاهی داشتند. این اختلافات برای زنانی که به پستهای مدیریتی و حرفهای میرسند خود را نشان میدهد. در سال ۲۰۰۵، ۳۹ درصد از زنان سفیدپوست و ۴۵ درصد از زنان آسیاییتبار در مشاغل مدیریتی، حرفهای و مرتبط کار میکردند، تنها ۳۰ درصد از زنان سیاه پوست و ۲۲ درصد از زنان اسپانیاییتبار این شرایط را داشتند.34
محدودسازی خدمات رفاهی دولت
کوچک و محدودسازی خدمات رفاهی دولت (خدمات عمومی مثل حمل و نقل، بهداشت، آموزش و…) در زمان ریگان شروع شد. همه برنامهها، قوانین، بیمه درمانی، و تمام کمکهای مالی دیگر تعدیل یا حذف شدند. بنابراین شبکه ایمنی و رفاه که سالها در آمریکا وجود داشت، نابود شد. مدارس عمومی و اقامتگاههای عمومی برای افراد کم درآمد که با یارانه دولتی فعالیت میکردند، رها شدند.35 این موضوع منجر به تبعات اجتماعی زیادی برای زنان و مخصوصاً مادران بدون شوهر شده است.
پس از طوفان کاترینا و ریتا، زنان فقیر که از طوفان آسیب دیده و خانههای خود را از دست داده بودند به پناهگاههای بیخانمانها رفتند. آنجا مورد تجاوزهای بسیار و همچنین مورد خشونت فیزیکی توسط سایرین قرار گرفتند. آنها فقط بخاطر اقتصاد و اینکه دولت آمریکا کمکهای رفاهی به آنها نمیکرد، مجبور به تحمل این خشونت بوده و هستند. زمانی کمکهای رفاهی وجود داشت اما دولتهای آمریکا، بویژه نولیبرالها، روز به روز، دوره به دوره، این قوانین را تعدیل و کمکها را کاهش دادند. به همین علت مادران تنها مجبور هستند روابط مبتنی بر خشونت جنسی و فیزیکی را، به دلیل فقر و فرزندهایشان تحمل کنند.36
تجاریسازی نیازهای جنسی و ایجاد صنعت روسپیگری
طبق گزارش بنیاد اِسکِل(Foundation Scelles) جمعیت روسپیان در سراسر جهان 40 تا 42 میلیون تخمین زده میشود. 80 درصد از جمعیت روسپیهای جهان را زنان تشکیل میدهند و بین 13 تا 25 سال سن دارند. 90 درصد تمام روسپیها به یک دلال وابسته هستند. این آمار نشاندهنده گستردگی صنعت فروش جنسی در سراسر جهان است. تخمین زده میشود که 1 تا 2 میلیون روسپی در ایالات متحده وجود دارد. موسسه تحقیقاتی هاوراسکوپ(Havocscope)، در کتابی با عنوان «فحشا، قیمتها و آمار تجارت جهانی جنسی» در سال 2015 نوشت:
سالانه بیش از 180 میلیارد دلار صرف تجارت جهانی جنسی میشود و بیش از 10 میلیون زن به عنوان روسپی این خدمات را ارائه میدهند. برخی به دلیل قاچاق انسان مجبور به روسپیگری میشوند، در حالی که برخی دیگر به دلیل مشکلات مالی به این راه کشیده میشوند.37
گردش مالی سرسامآور صنعت تجارت جنسی در دنیا
مؤسسه هاوراسکوپ گزارشی از رشد بالای تجارت جنسی در کشورهای جهان منتشر کرد. این گزارش، بازار فحشا در اسپانیا را با گردش مالی 26.5 میلیاردی برآورد میکند. روسپیگری در اسپانیا توسط قانون خاصی مورد توجه نیست، اما تعدادی از فعالیتهای مرتبط با آن، مانند دلالی، غیرقانونی است. ژاپن کشوری دیگر در این فهرست است. تفاسیر لیبرال از قانون و اجرای سست آن، به صنعت جنسی در ژاپن اجازه داده که سالانه 24 میلیارد دلار درآمد داشته باشد.
روسپیگری در کره جنوبی غیرقانونی است، اما تجارت جنسی در کره بالغ بر 12 میلیارد دلار تخمین زده میشود که تقریباً 1.6 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور است. کره در رتبه چهارم این فهرست قرار دارد. در هند، روسپیگری قانونی است، اما برخی فعالیتهای مرتبط مانند مالکیت یا مدیریت فاحشهخانه، روسپیگری در هتل، دلالی و دزدی، جرم هستند. روسپیگری تنها در صورتی مجاز است که در محل سکونت شخصی انجام شود.38
ایالات متحده، سنگر اصلی صنعت جنسی است!
ایالات متحده، سنگر اصلی صنعت جنسی است. طبق این گزارش، تجارت جنسی در ایالات متحده یک صنعت 14.6 میلیارد دلاری است. لازم به ذکر است که فحشا در ایالات متحده قانونی است. گزارشات نشان میدهد که هند دارای صنعت تجارت جنسی 8.2 میلیارد دلاری است. بر اساس برآوردهای انجام شده در مطالعهای که توسط وزارت دادگستری آمریکا انجام شد، اندازه سالانه بازارهای غیرقانونی جنسی در هفت شهر بزرگ این کشور در سال 2007 حتی در مقایسه با بازارهای مواد مخدر و اسلحه چندین برابر بوده است. محققان همچنین بازارهای تخصصی سالنهای ماساژ آسیایی و فاحشهخانههای لاتین را که در این شهرها فعال بودند، تجزیه و تحلیل کردند. تجارت سالن ماساژ در حال رشد است و تعداد سالنها به حدود 5000 سالن در سال 2013 افزایش یافت. بازار پورنوگرافی کودکان در ایالات متحده کوچک است، زیرا عموماً به صورت رایگان این معامله انجام میشود!39
ظلم به زنان در صنعت تجارت جنسی
صنعت جهانی پورنوگرافی نیز یکی دیگر از موارد بهرهکشی اقتصادی از زنان و نگاه کاملاً جنسی به آنهاست که در حال حاضر حدود 97 میلیارد دلار ارزش دارد. این آمار نشان میدهد که پورنوگرافی یک صنعت چند میلیارد دلاری و به سرعت در حال رشد است. در آمریکا تقریباً 35 درصد از کل دانلودهای اینترنتی مربوط به پورنوگرافی است. این حجم عظیم دانلودها نشاندهنده شیوع پورنوگرافی در دنیای دیجیتال است. همچنین حدود 25 درصد از درخواستهای موتورهای جستجوی ایالات متحده به پورنوگرافی اختصاص پیدا کرده و حدود 40 میلیون آمریکایی به طور مرتب از سایتهای پورنو بازدید میکنند. این افراد شامل 70 درصد از مردان 18 تا 24 ساله میباشد که حداقل یک بار در ماه از وبسایتهای پورنوگرافی بازدید میکنند. پورنوگرافی اینترنتی حدود 20 درصد از کل فروش تجارت الکترونیک در ایالات متحده را تشکیل میدهد.
جالب است بدانید حدود 1.7 درصد از زنان بالغ در مقطعی از زندگی خود در صنعت پورنوگرافی کار کردهاند.40 همه این موارد نشان میدهد که زنان مهمترین قربانیان گردش مالی صنعت پورنوگرافی در جهان هستند و توسط صاحبان این صنعت به بردگی کشیده شدند.
اگر تا اینجا این مطلب براتون جالب بوده پیشنهاد میکنم مقاله «زنان قربانی خشونت جنسی در کشورهای مدعی برابری» رو یک نگاهی بندازید.
روسپیگری در کشورهای اروپایی
رواج روسپیگری تنها در آمریکا وجود ندارد. روسپیگری یک تجارت بزرگ در اروپا نیز هست. بر اساس برخی برآوردها، تعداد روسپیها در 28 کشور عضو اتحادیه اروپا بین 700 هزار تا 1.2 میلیون نفر است. بر اساس گزارش اداره آمار فدرال آلمان، ارزش این صنعت در آلمان 16.3 میلیارد دلار برآورد میشود. در کشورهایی مانند آلمان و یونان، تجارت جنسی کاملاً قانونی است. طبق بسیاری از گزارشها، روسپیگری در این کشورها به یک صنعت بزرگ با فاحشهخانههای زنجیرهای و درآمد پر سود تبدیل شده است.41
منابع:
- 1. کتاب The Globalized Woman: Reports from a Future of Inequality نوشته Wichterich, Christa صفحه 1 تا 33
- 2. کتاب Changes in Women’s Economic and Family Roles in Post–World War II United States نوشته Hartmann, Heidi I صفحه 55
- 3. کتاب In Pursuit of Equality: Women, Men, and the Quest for Economic Citizenship in 20th Century America نوشته Kessler-Harris, Alice
- 4. کتاب Economic Restructuring and the Female Labor Market: The Impact of Industrial Change on Women نوشته Kuhn, Sarah, و Barry Bluestone صفحه 17
- 5. کتاب Waking Up from the American Dream: Dead-End Jobs and the High Cost of College Could be Choking Off Upward Mobility نوشته Bernstein, Aaron صفحه 54
- 6. کتاب Welfare’s End. Ithaca, New York/London: Cornell University Press نوشته Mink, Gwendolyn صفحه 3
- 7.کتاب Ward. 2003, pp 470. “Recasting Our Understanding of Gender and Work During Global Restructuring.” Inrnational Sociology نوشته Pyle, Jean L و Kathryn B
- 7.کتاب Ward. 2003, pp 470. “Recasting Our Understanding of Gender and Work During Global Restructuring.” International Sociology نوشته Pyle, Jean L و Kathryn B
- 8. کتاب Asia’s Next Giant: South Korea and Late Industrialization نوشته Amsden, Alice H صفحه 204
- 9. کتاب International Development and Industrial Restructuring: The Case of Garment and Electronics Industries in Southern California نوشته Fernandez-Kelly, M Patricia صفحه 1 تا 147
- 10. کتاب The New International Division of Labour: Structural Unemployment in Industrialised Countries and Industrialisation in Developing Countries. Transl نوشته Froebel, Folker, Jurgen Heinrichs و Otto Kreye
- 11. کتابSpirits of Resistance and Capitalist Discipline: Factory Women in Malaysia. Albany, New York: SUNY Press نوشته Ong, Aihwa
- 12. کتاب How a Seed-Money Loan of $60 Turned Melanie Pico into an Entrepreneur نوشته Martinez, Andres
- 13. کتابDisposable Domestics: Immigrant Women Workers in the Global Economy نوشته Chang, Grace
- 14. کتاب How a Seed-Money Loan of $60 Turned Melanie Pico into an Entrepreneur نوشته Martinez, Andres
- 15. کتابOne World, Ready or Not: The Manic Logic of Global Capitalism نوشته Greider, William صفحه 82 تا 84
- 16. کتابThe Globalisation of Poverty and the New World Order نوشته Chossudovsky, Michel صفحه 67 و 68
- 17. زن ایدهآل در فرهنگ آمریکایی
- 18. تفکیک زنان از خانواده در قوانین کار
- 19. کتاب In Pursuit of Equality: Women, Men, and the Quest for Economic Citizenship in 20th Century America نوشته Kessler-Harris, Alice صفحه 267
- 20. مقالهای با عنوان «رابطه عاشقانه خطرناک بین فمینیسم و جهانی شدن شرکتها»، هستر آیزنشتاین
- 21. بند آخر از فصل ۱۰ کتاب «فمینیسم مرموز، تاریخ پنهان آزادی زنان» نوشته راشل ویلسون
- 22. کتابWomen and Development: The Case of South Korea. Comparative Politics نوشته Park, K. A صفحه 127
- 23. فصل پنجم کتاب «فمینیسم اغوا شده»، هستر آیزنشتاین
- 24. فصل چهارم کتاب «فمینیسم اغوا شده»، هستر آیزنشتاین
- 25. مقالهای با عنوان «رابطه عاشقانه خطرناک بین فمینیسم و جهانی شدن شرکتها»، هستر آیزنشتاین
- 26.مقالهای با عنوان «رابطه عاشقانه خطرناک بین فمینیسم و جهانی شدن شرکتها»، هستر آیزنشتاین
- 27. «فریبهای جنسی؛ جنسیت، نژاد و جنگ»، ژیلا آیزنشتاین
- 28. «ارتش علت مرگ زنان سرباز را پنهان میکند»، مارجوری کوهن
- 29. تامین منافع بنگاههای اقتصادی جهان با شعار برابری
- 30.کتاب The Globalized Woman: Reports from a Future of Inequality نوشته Wichterich, Christa صفحه 1 تا 33
- 31. کتاب The Hidden History of Affirmative Action: Working Women’s Struggles in the 1970s and the Gender of Class نوشته MacLean, Nancy صفحه 180 تا 196
- 32. لغو دستمزد خانواده برای کارگران مرد
- 33. کتاب Welfare’s End. Ithaca, New York/London: Cornell University Press نوشته Mink, Gwendolyn
- 34. کتابThe Globalisation of Poverty and the New World Order نوشته Chossudovsky, Michel صفحه 67 و 68
- 35. کتابSpirits of Resistance and Capitalist Discipline: Factory Women in Malaysia. Albany, New York: SUNY Press.; Benería, Lourdes نوشته Ong, Aihwa صفحه 77 تا 78
- 36. کتاب . One World, Ready or Not: The Manic Logic of Global Capitalism. New York: Simon and Schuster نوشته Greider, William
- 37. کتاب Empowerment Money: The World Bank, Non-Governmental Organizations, and the Value of Culture in Egypt نوشته Elyachar, Julia
- 38. کتابHow a Seed-Money Loan of $60 Turned Melanie Pico into an Entrepreneur.نوشته Martinez, Andres
- 39. کتاب Postwar Women’s History: The ‘Second Wave’ or the End of the Family Wage? نوشته MacLean, Nancy صفحه 235 تا 259
- 40. کتاب Caught in the Crisis: Women and the U. S. Economy Today نوشته Amott, Teresa
- 41. کتاب “Postwar Women’s History: The ‘Second Wave’ or the End of the Family Wage? نوشته MacLean, Nancy صفحه 235 تا 259
بدون دیدگاه