مبارزه با خشونت علیه زنان در ژاپن
در مطالب قبلی پینک فکت، از اتفاقاتی چون تعرض، خشونت و آزار جنسی و تجاوز، پرده برداشتیم اما چطور دهها یا صدها میلیون نفر مرد به این نتیجه رسیدهاند که میتوان اینگونه با زنان برخورد کرد؟ چه اتفاقاتی در ذهن و مغز این مردان رخ داده؟ چه فعل و انفعالاتی در سیستم تصمیمساز این افراد صورت گرفته که این کار را انجام میدهند؟
بیایید کمی ملموستر ماجرا را دنبال کنیم. یک دستگاه الکترونیکی بسیار لوکس، مانند آخرین نسل لپتاپ یا جدیدترین موبایل پرچمدار امسال یا قدرتمندترین و زیباترین اتومبیل تولیدشده از بهترین برندهای تولید خودرو را در ذهنتان مجسم کنید. یا حتی یک شاهکار هنری، مانند مجسمهای تمامشیشهای یا یک نقاشی بینظیر که میتواند ساعتها چشم را درگیر خود کند. حالا اگر یک فرد بدون هیچ دلیل خاصی، با چکش یا تبر به جان این لپتاپ لوکس یا موبایل بیفتد و آن را کاملاً خرد و تکهتکه کند یا همین کار را با آن اتومبیل انجام دهد و بدنه اتومبیل را نابود کند یا مجسمه شیشهای و نقاشی مسحورکننده را از بین ببرد، به این کار و آن فرد، چه حسی پیدا میکنیم؟
اصلاً فرض کنیم با این شدت و خشونت هم عمل نکند و فقط با یک چاقو، شروع به خطانداختن و آسیبزدن جزئی به این اشیا کند یا با سوزاندن و خیسکردن، به این اشیا آسیب جزئی بزند، چه حسی در قبال این رفتارها خواهیم داشت؟
وقتی نابودی ثروت به جنون جمعی تبدیل میشود!
تقریباً در تمام دنیا به این کارها دیوانگی و به آن فرد، دیوانه میگویند. حال فرض کنیم وقتی از آن فرد بپرسند که چرا این کار را با این اشیای زیبا و گرانقیمت انجام دادی و او در پاسخ بگوید به نظر من، این موبایل، لپتاپ، ماشین، مجسمه و تابلو اصلاً چیز زیبا و ارزشمندی نبودند و باید نابود میشدند یا بگوید ضرر خاصی نزدم و فقط چند خط کوچک روی آنها کشیدم، چه میگوییم؟
اکنون فرض کنیم فردای آن روز اعلام شود این کارها و رفتارها همگانی میباشد و در تمام دنیا مقولهای فراگیر است و سالانه 700 میلیون نفر به صورت عمدی، با چکش و تبر و چوب بیسبال به جان اشیای گرانقیمت خود و دیگران میافتند و آنها را نابود میکنند یا با رفتارهای عمدی دیگر، به آنها آسیب میزنند! حالا چه واکنشی نشان میدهیم؟
مثلاً تصور کنید شهروندان نیویورک هر سال در یک روز مشخص جمع شوند و موبایلهایشان را در دریا بریزند یا در سیدنی، مردم در پنجشنبه آخر سال جمع شوند و اتومبیلهایشان را در کوره ذوب آهن بریزند. یا در پاریس، مردم برای تفریح، به موزهها حمله کنند و تمام آثار ارزشمند و کهن را از بین ببرند. چه برداشتی از این حوادث داریم؟
آیا این افراد برای کار خود دلیلی هم دارند؟
شاید اصلیترین و عمیقترین دلیلی که بتوانید برای این رفتارها پیدا کنید، دو چیز باشد: اول اینکه، تعداد زیادی انسان کمعقل و فاقد شعور وجود دارند که نمیدانند چقدر این اشیا و وسایل، مهم و ارزشمند هستند؛ و اینکه آنها خودشان هم نمیدانند چرا این کار را انجام میدهند و به نوعی، مجبور به این کارند و فرهنگ یا مکانیزمهای جامعه، آنها را مجبور به این کار کرده است. در حالت دوم، میتوانیم بگوییم که افراد با علم به مهم و ارزشمندبودن اشیا، به آنها آسیب میزنند و برای این کار خود هم دلایلی دارند. آنها کاملاً با اختیار این کار را انجام میدهند و بهدنبال مقصود خاصیاند.
شما چه فکری میکنید؟ در هر دو حالت، دو عنصر، مشترک و دخیلاند: اول اینکه، ما با جهل و نادانی بخشی از مردم طرفیم و دوم اینکه، امکاناتی بسیار ارزشمند در حال نابودی است که میتوانست در امور دیگر صرف شود و در جای خود مفید باشد.
نابودکردن ارزش زن در جوامع امروزی
هر بازخورد و واکنشی هم که به مثال قبل نشان دهیم، باید این نکته را بدانیم که این خودزنیها و اعمال خشونتآمیز غیرمنطقی، شاید به شکلی که مثال زدیم (برای موبایل، لپتاپ، اتومبیل و…)، در جهان امروز وجود نداشته باشد؛ ولی بهشکلهای ویژه دیگری علیه چیزهایی باارزشتر و مهمتر از تمام اشیای جهان، در حال رخدادن است.
زنان و دختران به عنوان نیمی از جامعه بشری، از هر چیز گرانقیمت و همچنین از زیباترین و بینظیرترین اشیا و کالاها باارزشترند. هر زن یا دختر و به طور کلی، هر انسان، مجموعهای بسیار شگفتآور و متشکل از پیچیدگیها و اعضایی مانند قلب، چشم، سیستم عصبی و هزاران اندام و اعضا و جوارح است که در نهایت هماهنگی، منظمتر و پیچیدهتر از هر ساختار دیگری در جهان مادی، باهم کار میکنند. همچنین توانایی تفکر و وجود اخلاقیات و روحیات خاص هر فرد، انسان را به مجموعهای بسیار ارزشمند تبدیل میکند؛ ارزشمندتر از هر کالایی که بتوان در این جهان در نظر گرفت. وقتی این مجموعه شگفتانگیز، تحقیر و لگدمال میشود و مورد آزار و خشونت قرار گرفته و تکهتکه و خرد میشود، داستان، غمانگیز و البته عجیب خواهد شد.
برای ملموسشدن ماجرا و حجم مصیبتی که بر سر زنان میآید، ابتدا با مثالی از اشیایی که ارزش بسیار کمتری از انسانها و زنان دارند، ذهن شما را درگیر کردیم تا ببینید این حجم از بلایا و خشونت علیه زنان، اگر همانندسازی شود و بر سر اشیای بیجان بیاید، بههیچوجه پذیرفتنی و حتی باورپذیر نیست. پس چه شده که ما شاهد فرودآمدن این حجم از آسیب بر سر زنان هستیم و هیچ اعتراضی نمیکنیم؟ در اینجا میخواهیم به سراغ این مسئله برویم که چرا چنین جهل و حماقتی دامن بشر را گرفته و حال و روز زنان را به این وضع اسفناک کشانده است.
گزارش انجمن روانشناسی ایالات متحده
انجمن روانشناسی ایالات متحده آمریکا در گزارش فوق راهبردی و بنیادین خود درباره وضعیت زنان و دختران در ایالات متحده آمریکا در سال 2007 تماماً به موضوع شیءانگاری جنسی زنان و دختران میپردازد و بر مبنای نظریه شیءانگاری پیش میرود.
در سالهای بعد، گروههای بیشمار روانشناسان از دانشگاههای مختلف و معتبر جهان، در این سالها درباره نقش شیءانگاری در خشونت علیه زنان، پژوهشهایی انجام دادهاند. برای مثال، نتیجه تحقیقات یک تیم پژوهشی بینالمللی از دانشگاه وین به رهبری جورجیا سیلانی نشان داد هنگامی که زنان شیءانگاری میشوند، احساسات همدلانه و همدلی کمتری با آنان صورت میگیرد و به تبع همدلی کمتر، راه برای انواع خشونت و تبعیض علیه زنان باز میشود. طبق یافتههای این گروه پژوهشی، شیءانگاری بر نوع درک افراد از زنان نیز، تأثیر جدی میگذارد.
پژوهش دیگری از روانشناسان دانشگاه کنت که در مجله علمی روانشناسی جرم و حقوق منتشر شده، نشان میدهد که یک خط مستقیم بین شیءانگاری جنسی و خشونت علیه زنان وجود دارد. دکتر ادواردو واسکز و همکارانش در دانشکده روانشناسی به این نتیجه رسیدند که سطوح بالای شیءانگاری، علت اصلی خشونت علیه دختران است.
همچنین پژوهشهای بیشماری این موضوع را بررسی کردند و نشان دادهاند که شیءانگاری زنان با پذیرش و اِعمال بیشتر خشونت جنسی نسبت به آنها ارتباط دارد، از جمله پژوهشهای پژوهشگران دانشگاههای ایندیانا، هاوایی، ملبورن، پادوا، بروکسل، ادینبورگ و دهها یا حتی صدها دانشگاه برتر دیگر در جهان.
جایگاه نظریه شیءانگاری جنسی
در نهایت باید بدانیم امروزه بخش گسترده و توصیفناپذیری از پژوهشهای علمی و نظریات غالب علمی جهان به این رسیدهاند که آن مفهومی که میتواند دلیل تمام خشونتها و آزارها و تبعیضها علیه زنان را توضیح دهد و تبیین کند، کلیدواژهای به اسم شیءانگاری جنسی یا sexual objectification است. البته خود کلیدواژه نه، بلکه نظریه شیءانگاری جنسی و مفاهیم آن.
نظریه شیءانگاری جنسی (Sexual Objectification Theory) که در فضای علمی امروز در قابلتوجهترین و پراستنادترین مقالات و کتابها و مجلات علمی، جایگاه ویژه و کتمانناپذیری دارد، به طور ویژه مرهون تلاشهای تومی آن رابرتز ، پروفسور دانشگاه کلرادو، و باربارا فردریکسون ،پروفسور دانشگاه کارولینای شمالی، دو تن از روانشناسان برتر و صاحبنظر علم روانشناسی در جهان است.
پیشنهاد میکنیم برای مطالعه دقیقتر چیستی این مسئله مهم که تاثیر زیادی بر روی زندگی روزمره زنان و همچنین مردان دارد، یعنی شیءانگاری جنسی، و عوامل زمینهساز و همچنین راهکارهای پیشگیری از آن، مطالب ناگفتههای صورتی را در این زمینه دنبال کنید.
منابع:
- 1. ارتباط مستقیم بین شیءانگاری جنسی دختران و پرخاشگری نسبت به آنها
- 2. گزارش گروه وظیفهآپای روانشناسی آمریکا درباره جنسیسازی دختران توسط گروه apa
- 3. مقاله دانشگاه وین: «شیءانگاری زنان منجر به کمتوجهی همدلی میشود»
- 4. برت، پی. و همکاران، اثر تبرئهکنندهی جنسیسازی: «جنسیسازی میزان سرزنش تجاوزگر را در زمینه تجاوز غریبهها کاهش میدهد» نقشهای جنسی، 2015. شماره 72، صفحات 499-508.
- 5. گالدی، س.، آ. ماس و م. کادینو، رسانههای شیءانگار: تأثیر آنها بر هنجارهای نقش جنسیتی و آزار جنسی زنان. فصلنامه روانشناسی زنان، 2014. شماره 38(3): صفحات 398-413.
- 6. لاگنین، س.، همکاران، شیءانگاری منجر به بیذاتی میشود: نادیده گرفتن ذهن و نگرانی اخلاقی برای دیگران شیءانگاریشده. مجله روانشناسی اجتماعی اروپا، 2010. شماره 40(5): صفحات 709-717.
- 7. لاگنین، س.، همکاران، شیءانگاری جنسیسازی باعث سرزنش قربانیان تجاوز و کاهش درک رنج آنها میشود. فصلنامه روانشناسی زنان، 2013. شماره 37(4): صفحات 455-461.
- 8.رایت، پ. ج.، ر. س. تونکوگا و ا. کراس، متاآنالیز مصرف پورنوجرافی و وقوع واقعی اعمال تجاوز جنسی در مطالعههای جمعیت عمومی. مجله ارتباطات، 2016. شماره 66(1): صفحات 183-205.
بدون دیدگاه